S
Header
کد خبر : 64684

علامه حکیمی از تبار عالمان راستین و دانشوران عالم

سرویس اخبار
درگذشت عالم برجسته و متفکر کم نظیر، علامه محمد رضا حکیمی مصیبتی تاسف بار و اندوهناک بود و رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) در پیام، ایشان را چنین توصیف کردند که ایشان دانشمندی جامع و ادیبی چیره‌دست و اندیشه‌ورزی نوآور و اسلام‌شناسی عدالتخواه بودند که عمر را فارغ از آرایه‌ها و پیرایه‌های مادی، در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود به جا نهادند.
سه‌شنبه 2 شهریور 1400 ساعت 18:22
حوزه نمایندگی ولی فقیه در هلال احمر
علامه حکیمی از تبار عالمان راستین و دانشوران عالم درگذشت عالم برجسته و متفکر کم نظیر، علامه محمد رضا حکیمی مصیبتی تاسف بار و اندوهناک بود و رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) در پیام، ایشان را چنین توصیف کردند که ایشان دانشمندی جامع و ادیبی چیره‌دست و اندیشه‌ورزی نوآور و اسلام‌شناسی عدالتخواه بودند که عمر را فارغ از آرایه‌ها و پیرایه‌های مادی، در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود به جا نهادند. http://media.nvhelal.ir//Image/2021/08/202108109144930879_Thum.jpg علامه,حکیمی,از,تبار,عالمان,راستین,و,دانشوران,عالم nvhelal

 

حجت الاسلام و المسلمین معزی نماینده ولی فقیه در هلال احمر نیز در پیام تسلیت خود ضمن ابراز تاسف و تاثر وی را از تبار عالمان راستین و دانشوران عالم دانست  که عمر شریف و بابرکت خود را صرف فراگیری معارف دین و ترویج عالمانه و متعهدانه آن کرد، شخصیتی ارزشمند و روشن‌اندیش که با تدبر در متون دینی و دریافت مبانی پایه‌ریزی جامعه دینی بر  گسترش عدالت، رفع فقر و تبعیض به عنوان ارزش‌های متعالی انسانی تاکید داشت و با قلم توانا و قریحه سرشار خود آثار ماندگاری در این راه پدید آورد.

آنچه می‌خوانید مروری است کوتاه بر زندگی و آثار استاد فقد محمد رضا حکیمی، عالم فرزانه‌ای که یک عمر جهاد بی‌وقفه در راه برافراشتن درفش حماسه جاوید بر قله مکتب خونین تشیع از پای ننشست. درود خدا بر او باد.

روزی زاده می‌شویم و روزی می‌میریم. این، وجه مشترکِ همه انسان‌ها و بلکه همه کائنات است؛ امّا زندگی راستین، در سرنوشت جسم خاکی خلاصه نمی‌شود و سرشتی دیگر دارد. در مطالعه احوال بزرگان، باید به این نکته، توجّه داشت. هر انسانی را آغازی است و انجامی. کودکی و جوانی، میان‌سالی و پیری در زندگی همه بنی‌آدم تکرار می‌شود. این‌ها حیات ظاهری است و صورتِ زیستن. در ورای این سِیر طبیعی، سلوک روحی هر شخص است که او را به کام مرگ ابدی می‌کشاند و یا زندگِی جاودانه می‌بخشد. هرچند حیات ظاهری و سلوک روحانی، ارتباطی متقابل دارند لیکن اوّلی با مرگ جسم، متوقّف می‌شود و دیگری، فناناپذیر است. «سطح زندگی، چندان ارجمند نیست، اگر عمق آن، ارجمند نباشد». 1

محمّدرضا حکیمی فرزند حاج عبدالوهاب در سال 1314 در مشهد مقدس زاده شد. پس از گذراندن دوران دبستان، به حوزه علمیه «نوّاب» وارد شد و در میان هم‌درسانِ خویش، خوش درخشید. به زودی در بسیاری از شاخه‌های علوم حوزوی و معارف دینی، «مرجع تحقیقِ» طلّاب جوان و کثیری از دانشجویان و جوانان در بیرون از حوزه گردید. از محضر عالمانی عامل همچون ادیب نیشابوری، آیت‌الله حاج سید محمّدهادی میلانی، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی، حاج میرزا احمد مدرّس، شیخ غلامحسین محامی بادکوبه‌ای و... کسب علم کرد و با بزرگانی همچون علّامه امینی، سید ابوالحسن حافظیان، شیخ علی اکبر الهیان و... مأنوس شد. شیخ آقابزرگ تهرانی، در سال 1380 قمری ـ هنگامی که حکیمی جوان، حدود 23 سال داشت به ایشان اجازه روایت و نقل حدیث داد و این، افتخاری بس سترگ است.

فرزانه خراسان، سال‌ها در انجمن‌های ادبی «فردوسی» و «قهرمان»، حضور یافت و با اکابر فرهنگ و ادب، یار گشت. در «مرگ‌آباد تحجّر و مقدّس‌مآبی»، «سرود جهشها» را آفرید و در پهنه‌های شب‌گونِ بیداد، «آوای روزها» را پدید آورد. نثر شورانگیز او بی‌تردید، از نمونه‌های فاخر نثر فارسی معاصر است که حیرت و تحسین اهل نظر را به همراه داشته است. قصاید فاخرِ استاد به زبان تازی، از دانش گسترده و توانایی فوق‌العاده ایشان حکایت می‌کند. قصایدی که علّامه‌ی سمنانی، ادیب نیشابوری، بدیع‌الزّمان فروزانفر و دیگران را به اِعجاب و آفرین واداشت. ادیب نیشابوری، حکیمی 19 ساله را «متنبّی جوان» لقب داد و استاد فروزانفر، او را در سراسر دانشگاه‌های ایران، بی‌همال معرّفی کرد. مهدی اخوان ثالث در مجموعه «ارغنون» ـ نخستین اثر منتشرشده‌ی خویش ـ شعری را به «سربدارِ امروزِ خراسان»، محمّدرضا حکیمی، تقدیم کرد و «مهرداد اوستا» در قصیده «سلام به خراسان»، او را چنین ستود:

 ‎‎در گلشن کلام «حکیمی» بین                        آیــات رشـکِ حکمـت یـونـان را

استاد، پیوسته در آثار خویش از شاعران متعهّد شیعه هم‌چون کمیت بن زید اسدی، دعبل بن علی خزاعی، ابوفراس حمدانی، سید حمیری و... تجلیل کرده و یاد نام‌آوران شعر پارسی را که در آفاق حماسه و اقدام، ارزش‌بانی کرده‌اند، گرامی داشته است. شیوه ایشان در مصاحبت با ادیبان و اهل هنر، یادآور سیره عالمانی چون شیخ مفید، سید رضی، سید مرتضی، شیخ ابوالنّضر عیاشی، شیخ طوسی، بحرالعلوم و... است در مجالست و دوستی با این طایفه. استاد حکیمی با شاعران بزرگی همچون مرحوم عماد خراسانی، مرحوم غلامرضا قدسی، مرحوم امیری فیروزکوهی، مرحوم شهریار، نعمت‌الله آزرم و... نیز دوستی داشت. مراسلات استاد با مفاخری نظیر علّامه امینی، دکتر احمد مهدوی دامغانی، دکتر سید حسین نصر، پروفسور فضل‌الله رضا و... خواندنی و درس‌آموز است.

‎‎فرزانه خراسان همراه با فرزانگان دانش

فرزانه خراسان را از معاشرت با علّامه جلال‌الدّین همایی، دکتر محمّد معین، پروفسور حسابی، آیت‌الله طالقانی، شهید دکتر بهشتی، آیت‌الله شهید مطهّری، علّامه محمّدتقی جعفری، استاد محمّدتقی شریعتی، پروفسور عبدالجواد فلاطوری، دکتر احمد آرام و... خاطراتی شیرین است. ایشان در سال 1349، با یاری و مساعدتِ دوستی دیرین، مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی، یادنامه‌ای سترگ در تجلیل از صاحب الغدیر فراهم آورد. تعلیقات استاد بر کتاب‌هایی نظیر «اسلام در ایران» اثر «پطروشفسکی»، «تاریخ فلسفه در جهان اسلامی» تألیف «حنّاالفاخوری» و «خلیل‌الجُرّ»، «سیری در اندیشه‌ی سیاسی عرب» تألیف «دکتر حمید عنایت» و...، نشان‌دهنده جایگاه رفیع ایشان در شناخت تاریخ، فلسفه و اصول نقّادی است. سروده‌های استاد در قالب‌های غزل، قصیده، مسمّط و نیمایی، در ردیف برترین و ماندگارترین آثار ادبی است که امید است هرچه زودتر منتشر شود و در دسترس علاقه‌مندان، قرار گیرد.

‎‎چنانکه پیش از این نیز یاد کردیم، علّامه حکیمی از معدود شاعرانی است که «ذوالّلسانین» است یعنی به دو زبان فارسی و تازی، طبع‌آزمایی کرده است. تاکنون فاضلی را ندیده‌ایم که به شأن رفیع استاد، در علم و اخلاق و ادب و معرفت، معترف نباشد؛ چه در میان عالمان دینی و چه در میان استادان و متفکّران دانشگاهی. مروری بر وصیت شرعی دکتر شریعتی به ایشان، پرده از میزان علاقه و اعتماد معلّم انقلاب به حکیم خراسان برمی‌دارد. آنجا که وصیت خویش را چنین می‌آغازد: «برادرم؛ مرد آگاهی و ایمان، اخلاص و تقوا، آزادی و ادب، دانش و دین، محمدرضا حکیمی»

‎‎نگارش دایره‌المعارف حدیثی «الحیاة»، از جمله آثار ارزشمند استاد است که به قول ظریفی، «کار اسلام را با همه، یکسره کرد». از این اثرِ پُر ‌ارج که استاد با همکاری برادران خویش، شیخ محمّد و شیخ علی حکیمی نگاشته، تا کنون هشت مجلّد به چاپ رسیده است. دوره کامل الحیاة، 14 جلد خواهد شد.

‎‎اخلاص حکیمی در دفاع از مکتب اهل‌بیت(ع) و حقوق محرومان و مستضعفان جامعه، به حدّی بوده که تا کنون هیچ جایزه‌ای را از هیچ ارگانی نپذیرفته و به برگزاری هیچ آیینی در تجلیل از او و آثارش، رضایت نداده است. واژه‌واژه آثار او، بوی حماسه و خون می‌دهد؛ حماسه‌ی آزادی و برابری، راستی و فرزانگی، توحید و یگانگی، عدالت و جاودانگی.

‎‎لکّه سرخی که بر پیشانی آثار حکیمی نقش بسته، بی شک امتداد خورشید سرخ کربلاست. خورشیدی که هرگز فرو نمی‌میرد و آتشی که «لا تُبرَدُ ابداً». هرکس اندکی در کتاب‌های او غور کند و با اندیشه‌های نابش آشنا شود، حقایق دینی را بی‌هیچ ملاحظه و مصلحت‌ درمی‌یابد. اسلامی که او می‌شناساند، خالص و بی‌آلایش است. هیچ‌گاه برای خوشامدِ این و آن، تعالیم والای قرآن و روایات را فرو نمی‌گذارد و پیوسته عمل به این آموزه‌ها را از مدّعیان، مطالبه می‌کند. او در پی حکومتی است که کرامت انسان‌ها را پاس می‌دارد و ادب و اخلاق و انسانیت را در پیشگاه ظلم و تکاثر، ذبح نمی‌کند.

‎‎جامعه‌ای آکنده از عدل و مساوات؛ نه در شعار و ادّعا بلکه در کردار و عمل. جامعه‌ای که در آن، محرومان عزیزند و ثروت‌اندوزان، خوار؛ خردمندان بر کارند و نابخردان، برکنار. حکومتی که فرزانگان را قدر می‌داند و بر صدر می‌نشاند، نه آنکه به تعبیر امیر مؤمنان(ع)، جاهلان را تکریم ‌کند و عالمان را خاموش. جامعه‌ای که در آن، ارزش‌ها مقدّس‌اند نه اشخاص. حکومتی که اگرچه در عصر غیبت معصوم(ع) به سر می‌برد، حدّاقل به منشور حکومت غیر معصوم یعنی عهدنامه مالک اشتر، وفادار است و آن را سطر به سطر، اجرا می‌کند و حتّی اندکی از آن را به بهانه‌های واهی فرو نمی‌گذارد. استاد، این‌گونه حکومتی را «حکومت مُسانخ» نام نهاده است. افسوس که مجال، اندک است و بیش از این نمی‌توان سخن گفت. به همین مقدار بسنده می‌کنیم. زندگی‌نامه هر انسان در حقیقت، سیره اوست در اندیشه و کردار؛ چنان‌که گفتیم و معنای «سیره» نیز در لغت عرب، چنین است.

نگاهی به آثار استاد

آثار استاد را می‌توان در پنج دسته، طبقه‌بندی کرد:

‏1ـ آثاری که در معرّفی و شناساندنِ مکتب تفکیک نگاشته شده‌اند هم‌چون «مقام عقل»، «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، «معاد جسمانی در حکمت متعالیه»، «الهیات الهی و الهیات بشری»، «مکتب تفکیک» و...

‏2ـ آثاری که در زمینه روایات اهل بیت(ع) و ترجمه و تبویب احادیث تألیف شده است از جمله دایره‌المعارف «الحیاه‌»، و به نوعی «گزارش»، «انذار» و...

‏3ـ آثاری که شناساننده اسلام نجات‌بخش و آموزنده دستورات فردی و اجتماعی این آیین آسمانی‌اند هم‌چون «کلام جاودانه»، «خورشید مغرب»، «امام در عینیت جامعه»، «مرام جاودانه»، «جامعه‌سازی قرآنی»، «پیام جاودانه»، «ادبیات و تعهّد در اسلام» و...

‏4ـ آثاری که در تجلیل از زحمات و مجاهدات مفاخر اسلام نوشته شده و تصویرگر چهره روشنی‌بخشِ این رادمردان است چونان «سپیده‌باوران»، «بیدارگران اقالیم قبله»، «حماسه غدیر»، «شیخ آقابزرگ»،‌ «میرحامدحسین»، «شرف‌الدّین» و...

‏5‏ـ آثاری که مجموعه‌ای از مقالات استاد را در بر می‌گیرند نظیر «عقل سرخ»، «آنجا که خورشید می‌وزد»، «نان و کتاب»، «عاشورا و غزّه» و...

‎‎بر آثار فوق، باید اشعار فارسی و عربی استاد را نیز افزود که امید است به زودی، گزیده‌ای از آن‌ها در مجموعه‌ای با نام «جویبار» منتشر گردد.

‎‎پیام و مرام عاشورا در صفحه‌صفحه آثار حکیم خراسان، پیداست امّا تحلیل‌ استاد را از این حماسه شگرف تاریخ، در دو اثر زیر بیشتر می‌توان یافت:

‏1‏ -قیام جاودانه

‏2‏ -عاشورا؛ مظلومیتی مضاعف

باری سخن به درازا کشید. ناگفته‌ها در مورد شخصیت و منش استاد، بسیار است. او خود چنین می‌خواهد و ما نیز به این مقدار، بسنده می‌کنیم. باشد که اهل نظر را مقبول افتد.

 

محرم و عاشورا از منظر استاد فقید: رمز وحدت اسلامی و اتحاد مسلمانان

استاد محمدرضا حکیمی، متن های بسیار رسایی درباره عاشورا نگاشته است و مختصات پیروان عاشورایی را تبیین کرده است. وی در جایی تاکید می کند:  باید عاشورا را، رمز وحدت اسلامی و اتحاد مسلمانان پیرامون محور قرآن قرار داد، و این‌گونه آن را شناخت، و این‌گونه از این سرمایه انسانی عظیم بهره‌برداری کرد.

در اینجا مناسب است توجه کنیم به سخنان شیخ محمد محمد مدنی مصری رئیس هیأت تحریریه مجله «دارالتقریب»، چاپ قاهره. وی در سرمقاله شماره چهارم، از سال چهارم (محرم ۱۳۷۲ق)، به یادکردی از ماه محرم می‌پردازد و در آن می‌گوید: «… ماه محرم ما را به یاد حادثه‌ای سترگ و فاجعه‌ای عظیم می‌اندازد که اسلام در نخستین روزگار خویش بدان مبتلا گشت. این فاجعه ضربه‌ای بر پیکر اسلام وارد آورد که مسلمانان تا امروز مانند مادران داغدار، برای آن می‌نالند، یعنی کشته شدن امام شهید، زاده زهرای بتول، اباعبدالله ـ علیه و علی جده و آله الصلاه و السلام ـ حسین، نمونه کامل مجاهدان راه خداست. حسین نگریست که حق پایمال گشته و خرد شده است، و باطل از همه سو بر آن احاطه کرده و راه عرض وجود را بر آن بسته است؛ و دید که خود او که شاخه درخت نبوت است، و فرزند امام شیردلی که لحظه‌ای نترسید، و سر خود را از ذلت فرود نیاورد، اکنون مکلف است که این پرده‌های تار ستم را بدرد، و این سیاهی‌های متراکم باطل را نابود سازد. گویی بانگی از اعمال قلبش بر سر او فریاد می‌زند:

ـ ای فرزند پیامبر، تو مرد میدان این مبارزه‌ای! تو که خداوند به برکت جدت پیامبر، ظلمات جاهلیت را برطرف ساخت و حق را استوار گردانید و باطل را برانداخت تا نصر خدایی و فتح و پیروزی دررسید، و مردمان دسته دسته به دین خدا درآمدند؛ همچنین پدرت شیر و شمشیر خدا که تا مشرکان مغلوب نگشتند و تا چشم منافقان و مفسدان کور نگردید، لحظه‌ای نیاسود. پس اکنون ای حسین قیام کن و پرچم مبارزه و جهاد را برافراز، چنان‌که جدت و پدرت از پیش برافراشتند و زمین را از لوث وجود متجاوزان ستمگر فاجر تطهیر کن.

ای حسین! حرمت خاندان پیامبر را در میان امت شکسته‌اند و آنان را به ذلت کشانده‌اند، و زنان و کودکان و یتیمان و بی‌سرپرستان پایمال شده‌اند، آن‌سان که هیچ ‌چاره‌ای برای آنان نمانده، و را نجات و رهایی به روی آنان بسته شده است. اکنون اگر پسر علی و فاطمه به داد مظلومان نرسد و برای نجات محرومان قیام نکند، چه کسی بیچارگان و بی‌پناهان و مظلومان را نجات خواهد داد؟ » 2

 

منابع:

1-کتاب حماسه غدیر به قلم استاد، ص19‏

2- تلخیص از کتاب قیام جاودانه

روزنامه اطلاعات، شماره 26322 - سه شنبه 17 آذر 1394

 

8/24/2021 6:22:00 PM
آخرین اخبار