سبک زندگی درست و عقلانی بر اساس الگوهای دینی مطرح شده در قرآن و سنت طراحی شده است؛ به اینمعنا که هدف زندگی اعتلای ارزشهای والای آدمی و رسیدن به خدا است. برای رسیدن به اهداف بلند و متعالی انسانیت و رسیدن به الگوهای طراحی شده حضرت باریتعالی و جامعهای که در انتظار امام مهدی (عج) لحظه شماری میکند؛ «تغییر»، اولویت اولی خواهد بود که ما را برای رسیدن به جامعه مطلوب رهنمون خواهد کرد.
سبک در لغت به معنای طرز، روش، قاعده و شیوه است. سبک زندگی روش و نوع گذران فاصله تولد تا مرگ است که میتواند آگاهانه، یا به صورت تقلیدی و یا تلفیقی از هر دو باشد. سبک زندگی امروز به دلیل تبلیغات وسیع و گسترده- مثبت یا منفی– در طیف گستردهای، اندیشه و تفکر انسان را در سطح جهان بر خود متمرکز کرده است.
ارزشهای امروزی باورهای شخصی و یا گروهی است که با تبلیغات در صدد القاء آن هستند؛ اما هدف از زندگی، اعتلای ارزشهای والای آدمی و رسیدن به قرب الیالله است؛ طبق این تعریف زندگی ابزار و روشی خواهد بود که با آن فرد به بصیرت خواهد رسید، مسلم است که جامعه ما برای رسیدن به هدف متعالی انسانیت و الگوهای طراحی شده از طرف حضرت باریتعالی پایهریزی شده است، جامعهای که در انتظار امام مهدی(عج) لحظه شماری میکند.
اعتقاد به امام مهدی (عج) آرمان شهری را در ذهن او ایجاد میکند که با سبک زندگی امروز او یکسره متفاوت است به همین دلیل برای رسیدن به آن جامعه ایدهآل لازم است نوع نگاه به زندگی، نحوه زندگی، معیشت و... بازنگری شود و این بازنگری کافی نیست مگر با انجام «تغییر». تغییر مبتنی بر شناخت خود و پیرامون خود، بر اساس جهانبینی الهی و اِعمال قدرت بر اصلاح کردن وضعیت موجود.
پرداختن به تغییر سبک زندگی جهت رسیدن به آرامش در جهان امروزی – که ساختهشده بهدست مادیگرایی، مصرفگرایی و مدگرایی است - ضروری بهنظر میرسد. برای تحقق و تعجیل در ظهور حضرت قائم (ع) لازم است، نوع زندگی بر اساس خودشناسی و دریافت اعتقادات براساس جهانبینی متصل به وحی تغییر پیدا کرده تا بتوان بر اساس آن به غایت و هدف متعالی خویش دست پیدا کرد. در این رابطه پرسشهای مطرح شده این خواهد بود؛ برای رسیدن به جامعه بستر ساز ظهور حضرت مهدی (ع) چه چیزی در اولویت قرار دارد ؟ آیا بین حوادث زندگی و اعمال زندگی ارتباط برقرار است ؟ اگر اینگونه است غیبت حضرت قائم (عج) از نحوه عملکرد و سلوک ما سرچشمه میگیرد.
طبق فرضیه موجود در این بحث، "تغییر" به معنای انقلاب و دگرگونی از حالت موجود برای رسیدن به حالت مطلوب است. از اصول ثابت قرآنکریم نیز این است که خدا نعمت را سلب، یا تبدیل به نقمت نمیکند، مگر آنکه متنعمان از لحاظ اخلاق و خصوصیتهای نفسانی خود را دگرگون سازند؛ "ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُن مُغَیِّراً نِعْمَه أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ" (انفال: 53) در نتیجه تغییر در اوضاع زندگی بر اساس آیات متوجه پیوند عمل انسان با حوادث در جهان است.
هدف از زندگی
پس از این توضیح باید اضافه شود که تمایل نویسنده بر این است سبک زندگی را بر اساس روش و الگوهای دینی مطرح شده در قرآن و سنت پیگیری کند، به اینمعنا که هدف زندگی اعتلای ارزشهای والای آدمی و رسیدن به قرب الیالله است؛ طبق این تعریف زندگی ابزار و روشی است که با آن فرد به بصیرت خواهد رسید.
لازم است گفته شود «رفتار اجتماعی و سبک زندگی تابع تفسیر ما از زندگی است، هر هدفی که ما برای زندگی معین کنیم، بهطور طبیعی متناسب با خودش، سبک زندگی مشخصی را به ما پیشنهاد میدهد. یک نقطهی اصلی وجود دارد و آن «ایمان» است. هدفی را باید ترسیم کنیم - هدف زندگی را - و به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکانپذیر نیست؛ حال آن چیزی که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم باشد، فاشیسم و یا توحید ناب باشد؛ سرانجام به یک چیزی باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئلهی ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلی اعتقاد؛ یک چنین ایمانی باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگی انتخاب خواهد شد» (مقام معظم رهبری، 23/7/1391(
طبیعی است که نگاه بر مبنای انسانشناسی توحیدی دربردارندهی هدف و غایتی است که دنیا را مزرعه آخرت میداند و تصویرِ درستی از خود و متناسب با سبک زندگی خویش طراحی میکند. مسلم است که جامعه ما برای رسیدن به هدف متعالی انسانیت و الگوهای طراحی شده از طرف حضرت باریتعالی پایهریزی شده، جامعهای که در انتظار امام مهدی (عج) لحظه شماری میکند. اعتقاد به امام مهدی (عج) آرمان شهری را در ذهن ایجاد میکند که با سبک زندگی امروز او یکسره متفاوت است، به همین دلیل برای رسیدن به آن جامعهی ایدهآل لازم است نوع نگاه به زندگی، نحوه زندگی، معیشت و... بازنگری شود و این بازنگری کافی نیست مگر با انجام "تغییر"
ماهیت تغییر
به راستی تغییر به چه معناست؟ و از کجا شروع میشود؟ در جهت تغییر سبک زندگی دو مسئله کلیدی وجود دارد: اول شناخت؛ دوم اصلاح؛ البته برای اجرای هر دوی اینها شهامت عنصر ضروری به نظر میرسد.
الف. شناخت
شناخت بر دو محور خودشناسی بر اساس "من عرف نفسه فقد عرف ربه" (غررالحکم: ص۵۸۸، ح ۳۰۱ و مصباح الشریعة، ۱۳) و شناخت اصل اعتقادات بر اساس مکتب الهی اسلام است؛ در سایه این شناخت فرد متوجه میشود که هستی عبث و بیهوده آفریده نشده "أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکمْ عَبَثا" (مومنون: 115) و بر این اساس، به غایت و هدف متعالی خویش علم پیدا میکند.
در این صورت مبنای زندگی فرد طبق فرمایش امام صادق (ع) تغییر میکند و به آرامش میرسد؛ زیرا امام صادق (ع) در پاسخ به این سئوال که زندگی خود را بر چه بنا کردید؟ فرمود: بر چهار اصل: دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم؛ دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم؛ دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم، دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم (مجلسی، 1404، ج20، 228) در این صورت اگر انسان خویش را تغییر داد و به حق عمل کرد، به نعمتهای الهی و حیات آرمانی دست مییابد.
فرد با توجه به شناختی که در مرحله اول به دست آورده، متوجه نقایص خود میشود و فاصله خود را با استانداردهای موجود میسنجد. بنابراین درصدد گذر از وضعیت کنونی خود خواهد شد و تصمیم برگذر از حالت پیش آمده در این مقاله «تغییر» نامیده میشود. تغییر به معنای انقلاب و دگرگونی از حالت موجود برای رسیدن به حالت مطلوب است. این حالت مطلوب را فرد بر اساس مرحله اول شناخت به دست آورده است؛ لازم است شهامت اجرای این تغییر را در خود به وجود آورد و نشانه شهامت قدرت بر عمل است.
شهامت اجرای تغییر در تمام مراحل زندگی از نحوه تفکر، سخنگفتن، سلوک با مردم، حتی ملاک و معیار خرید روزانه بر اساس جهانبینی الهی خواهد بود. شهامتِ شکستن سنتهای خرافی و باطلزدایی و حقگرایی؛ زیرا افراد به اندازه سهم خاص نظری و عملی خویش تصمیم میگیرند. برخی از آنها در همین حد قدرت دارند که نکات حق را از جامعه فرا گیرند و نکات باطل را کنار نهند و کمبودهای آن را برای خود، به تنهایی، ترمیم کنند و گلیم خویش را از سیاهی و تباهی جامعه درآورند. اما برخی دیگر قدرتی فراتر از این دارند و میتوانند در محدودههای متفاوت، به اصلاح دیگران بپردازند. در این میان، افرادی استثنایی نیز هستند که به اصلاح همه جامعه همت میگمارند و در اندیشه احیای حق و میراندن باطل هستند و در این راه، از هیچ ایثار و نثاری دریغ ندارند. آنان از هرگونه جهاد و اجتهاد بهره میبرند تا امتی حقگرا و باطلزدا بسازند. در مورد این افراد میتوان گفت که اصالت از آن آنها است و نه جامعه؛ زیرا قدرت ایشان بیش از جامعه است. به بیان دیگر، در نظام فاعلی، اصالت از آن قوی است. اگر توانِ جامعه بیش از فرد باشد، اثرگذاری و اصالت از او است؛ و اگر فرد قدرتمندتر از جامعه باشد، او است که بر جامعه تأثیر میگذارد (جوادیآملی، 1389: 169).
ب: اصلاح
فردی که بر اثر درد متوجه فساد در دندان خود میشود، باید به پزشک مراجعه کند. روند معالجه او به همراه اراده بر اصلاح، همچنین شهامت تحمل دردِ اصلاحِ دندان فاسد و پرداخت هزینه درمان، همه لازمه تغییر است که باید در جهت سلامت دهان و دندان اجرا شود. فردی که تاکنون به بیراهه رفته است با دعا و آرزوی دیدار محبوب، هرگز به وصال نخواهد رسید؛ مگر اینکه اهتمام به تغییر را با تمام وجود، رکن اصلی زندگی خویش تا رسیدن به حد مطلوب قرار دهد.
باید دانست محور تمام تحول ها در این آیات، همان جهش نفسانی و تبدل درونی است. اگر نفس انسان رو به صلاح گراید، در سایه لطف خداوندی توفیق رهیدن از نقص و رسیدن به کمال نصیب او میشود. زیرا هرگز خداوند سبحان در ابتدا کسی را گمراه نمیکند برخلاف هدایت که اساس کار خداوند رحمان بر آن است و ناقص را کامل میکند و کامل را به مراحل نهایی کمال میسور میرساند. پس، افزون بر هدایت تکوینی و تشریعی همگانی، هدایت سومی نیز هست که مخصوص پویندگان راه خدا و راهیان طریق اهتدای او است؛ یعنی اگر کسی پس از تبیّن حق و ظهور باطل، راه پیامبران الهی را پیمود، در تداوم و تکمیل این اهتدا، فیض خاص تکوین الهی دستگیرش میشود و راه را برای او روشنتر میکند و امکانات طی آن مسیر را فراهمتر میکند و هرگونه موانع تکامل را از سر راهش برمیدارد؛ "فسنیسّره للیسری" (لیل: 10) و "ویزید الله الّذین اهتدوا هدی" (مریم: 76) و "یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السّلام" (مائده: 15) و "ویهدی إلیه من أناب" (رعد: 27) کسی که چند نوبت به سوی خدا بازگشت و تناوب در رجوع به سمت خدا برایش ملکه شد و حالت خاصی به نام انابه پیدا کرد یا بر اثر قطع همه علاقهها و انقطاع صرف بهسوی خدا جزو منیبان شد، از فیض تکوینی ویژهای برخوردار میشود که دیگران به آن دست نمییابند "ألله یجتبی إلیه من یشاء و یهدی إلیه من ینیب" (شوری: 13) (جوادیآملی، 1385: 364 ).
از اصول ثابت قرآنکریم این است که خدا نعمت را سلب، یا تبدیل به نقمت نمیکند، مگر آنکه متنعمان از لحاظ اخلاق و خصوصیتهای نفسانی خود را دگرگون کنند؛ "ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُن مُغَیِّراً نِعْمَه أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ" (انفال: 53). مفاد این آیه مبین ضابطه کلی و سنت مستمر الهی است که آنچه از جانب خدا است، نعمت و رحمت است؛ "وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَه فَمِنَ اللَّهِ" (نحل: 53) و انسان برخوردار از نعمت، دارای اختیار است و میتواند با حسن استفاده از نعمت، افزون بر تداوم آن از نعمت خاص دیگر نیز برای پاداش بهرهمند شود و هم میتواند با سوء اختیار خود، نعمت را تبدیل به نقمت کند و افزون بر گرفتار رنج و زحمت شدن، مانع فیض خاص الهی شود؛ "إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ" (رعد: 11)؛ خدا وضع و حال هیچ ملتی را تغییر نمیدهد تا آنان حال و روحیه خود را تغییر دهند؛ یعنی همانگونه که انسان میتواند با سوء اختیار خود نعمت را نقمت کند، میتواند با حسن اختیار خویش قبیح را حَسن کند و چون حَسن در هر حال نعمت است و نعمت خیر است و خیر مساوق با وجود است، حسنات هم "من عند الله" است و هم "من الله"، ولی قبایح و سیّئات تنها از جنبه وجودی آن که خیر و نعمت است "من عند الله" است، اما از جنبه قبیح و سیئه بودن که شرّ است "من الله" نیست و به خدا نسبت ندارد، بلکه منسوب به انسان است و منسوب نبودن شرور به خدا با توحید افعالی منافات ندارد؛ چون جهات شر و قبح، فقدان و نقص و عیب است و خدای سبحان منزه از عیب است (جوادیآملی، 1388: 154).
درخور تأمل است که در این دو آیه سخن از گرفتن نعمت نیست، بلکه بحث تغییر و تبدیل نعمت است. برای نمونه، علم که مایه جمال و کمال فرد است؛ زمانی همان علم، سبب ریختن آبروی او است، بدینصورت که عملنکردن به آن، زمینه فهم و برداشتهای نادرست را فراهم میکند و به گونهای او را رسوا میکند که هیچ جاهلی آنچنان رسوا نشده باشد (همان: 188).
نقش انسان در تبدیل نعمت به نقمت
امام صادق (ع) میفرماید: پدرم میفرمود، قضای حتمی خداوند به این تعلق گرفته که هرگاه نعمتی به بندگان بخشد آن را سلب نکند، مگر اینکه آنان گناهی را پدید آورند که مستوجب پاداش بد گردند (عروسیحویزی، 1415، 2: 129) نعمت وجود حضرت حجت (ع) همان نعمتی است که خداوند بهرهمندی از او را نصیب بندگان خود فرموده است و طولانی شدن زمان غیبت او، بر اثر همان نوع زندگی است که انتخاب کرده است. از اصول ثابت قرآنکریم این است که خدا نعمت «حس و لمس وجود حجتالله علیهالسلام» را سلب، یا تبدیل به نقمت نمیکند، مگر آنکه متنعمان از لحاظ اخلاق و خصوصیتهای نفسانی خود را دگرگون سازند؛ این کیفر دوری از زندگی مهدوی، بدان سبب است که خدا نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمیدهد، جز اینکه آنان هرچه را در دل دارند تغییر دهند. ضابطه کلی و سنت مستمر الهی است که آنچه از جانب خدا است، نعمت و رحمت است؛ انسان برخوردار از نعمت، دارای اختیار است و میتواند با حسن استفاده از نعمت، افزون بر تداوم آن از نعمت خاص دیگر نیز به عنوان پاداش بهرهمند گردد و میتواند با سوء اختیار خود، نعمت را تبدیل به نقمت کند و افزون بر گرفتار رنج و زحمت شدن، مانع فیض خاص الهی شود؛ "إنّ الله لایغیّر ما بِقومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم"؛ زیرا خدا وضع و حال ملتی را تغییر نمیدهد تا آنان حال و روحیه خود را تغییر دهند (جوادیآملی، 1383: 409).
روشن است که اعتقادِ صرف به این عناصر و اصول کارساز نیست، بلکه باید جامه عمل بپوشند؛ زیرا سنت الهی در نظام هستی این است که تا انسان خویشتن خود را متحول نکند، زندگی فردی و اجتماعی وی تغییر نمیکند": إنَّ اللهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأنفُسِهِم"رعد: 11
نتیجه تغییر، پیوند عمل انسان با جهان
نسبت اعمال انسان با حوادث زندگی او – اعم از نیک و بد - که پیش میآید، اگر خوب تبین و فهم شود انگیزه تغییر را به سمت خوبی و نیکی برای فرد فراهم میکند. طوری که روند زندگی او توسط انتخابش به سمتوسویی خواهد رفت که چون نیک میخواهد، باید نیک بیندیشد و نیک عمل کند.
در اینجا برای نمونه به چند دسته آیات مربوط به پیوند عمل انسان با جهان اشاره میشود:
یک: آیاتی است که رابطه مستقیم بین کردار انسان و پدیدههای جهان را بیان میکند و ناظر به خوب و بد آن نیست؛ اگرچه برخی از آنها ناگزیر به تنبیه و اعلان خطر اشاره دارد؛ مانند: "إنّ اللّه لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم"؛ خداوند حال هیچ گروهی را تغییر نمیدهد تا زمانی که خود آن گروه حالشان را تغییر دهند. در آیه دیگر نعمتها را گوشزد فرموده و اعلام داشته است: اگر حق آنها را پاس ندارند و نافرمانی کنند چه بسا مبدل به عذاب یا سلب نعمت گردد:"ذلک بأنّ اللّه لم یکن مغیّراً نعمةً أنعمها علی قومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم و أنّ اللّه سمیع علیم"؛ حکم ازلی و ثابت خدا این است که هرگاه نعمتی به قومی داد آن را تغییر ندهد، تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند و خدا شنوا و دانا است.
امام سجاد (ع) گناهانی که سبب تغییر نعمت میشود را چنین برشمرده است: جور و ستم بر مردم، عادت خیر را از دستدادن و از بینبردن، خوبی را برای خود خواستن و برگزیدن، کفران نعمت و ترک شکر کردن (عروسیحویزی، 1415، 2: 487).
دو: آیاتی است که دربارهی پیوند عمل انسان با پدیدههای گوارا و دلپذیر است؛ مانند:"و أن لو استقاموا علی الطّریقة لأسقیناهم ماءً غدقاً" (جن: 16)؛ اگر مردم بر راه مستقیم بودند ما آنان را از آب فراوان برخوردار میساختیم. اگر به تأویل این آیه پرداخته شود اینگونه خواهد بود که وجود مردم در راه مستقیم باعث ایجاد فرج و زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی (ع) خواهد شد.
"یا أیّها الّذین آمنوا إن تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقاناً و یکفّر عنکم سیّئاتکم و یغفر لکم و اللّه ذوالفضل العظیم "(انفال: 29) ای اهل ایمان اگر خدا ترس و پرهیزکار باشید خداوند به شما فرقان و نیروی تشخیص حق از باطل میبخشد و گناهان شما را بپوشاند و شما را بیامرزد که خداوند دارای فضل و رحمت بیانتها است. تذکر این نکته لازم است که بین تقوا، بینش و ارزشهای درونی و برونی همواره پیوند عمیقی برقرار است.
"و لو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض" (اعراف: 96) (جوادیآملی، 1384: 68) چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار میشدند، همانا ما درهای برکات آسمان و زمین را بر روی آنان میگشودیم.
سه: توجه به آیاتی که درباره پیوند کردار انسان با پدیدهها، نتایج شوم و ناپسند دلالت میکند؛ مانند: "قل للّذین کفروا إن ینتهوا یُغفرلهم ما قدسلف و إن یعودوا فقد مضت سنّتُ الأوّلین" (انفال: 38)؛ ای پیامبر به کافران بگو اگر از کردار و اندیشههای کفرآمیز خود دست کشیده به راه ایمان باز آیند هرچه از پیش کردهاند بخشیده میشود و اگر به همان اعمال تبهکارانه بازگردند به سرنوشت شوم و ناپسندی که به عنوان «سنّت» بر اقوام پیشین جاری بوده است گرفتار خواهند شد.
"ثم أرسلنا رُسُلَنا تترا کلّ ما جاء أُمّة رسولُها کذّبوه فأتبعنا بعضَهم بعضاً و جعلناهم أحادیثَ فبعداً لقوم لایؤمنون" (مومنون: 44)؛ ما پیامبرانی را پیاپی برای هدایت خلق فرستادیم و هر قومی که رسولی برایشان آمد آن رسول را تکذیب و انکار کردند. ما هم از پی یکدیگر همه را هلاک کردیم و آنان را بهصورت تاریخ درآوردیم که هیچ اثری از آنها نیست مگر در حدّ حدیث و سخن و نیز داستانهای آن اقوام را عبرت دیگران ساختیم. قوم بیایمان از رحمت خدا دور باد.
"عسی ربّکم أن یرحمکم و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للکافرینَ حصیراً" (اسراء: 8)؛ شاید پروردگار شما را رحمت کند و چنانچه دیگر بار به تباهی باز گردید ما نیز بازمیگردیم و آتش جهنم را حاصر قرار داده و بدانید شما در محاصره آتش خواهید بود.
نتیجهگیری
سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد و میتواند اجزای رفتار شخصی او باشد یا نباشد؛ زیرا بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگیشان را آزادانه انتخاب کنند. اما این انتخاب آزادِ بدون داشتن جهانبینی توحیدی، انسان متزلزلی خواهد ساخت که تمایلاتش هر روز او را به یک طرف خواهد برد در نتیجه آرامشِ در زندگی را تجربه نخواهد کرد.
سبک زندگی، نحوه و نگاه به زندگی است که در حال حاضر از طرف عدهای با استفاده از تبلیغات وسیع طراحی می شود و هر روز به شیوهای جدید جلوهگری میکند و باعث از بینرفتن نوع تلقی درست فرد از زندگی خواهد شد. روند رو به جلوی این نوع زندگی در صدد فراموشکردن ارزشهای دینی و اخلاقی در سطح گسترده را موجب میشود که با باورهای دینی و بومی ما صد در صد در تضاد است. طبیعی است که نگاه بر مبنای انسانشناسی توحیدی در بردارنده هدف و غایتی است که دنیا را مزرعه آخرت میداند و تصویر درستی از سبک زندگی خویش را طراحی میکند و جامعهای را ترسیم خواهد کرد که در انتظار امام مهدی (عج) لحظه شماری میکند.
برای رسیدن به جامعه ایدهآل لازم است نوع نگاه به زندگی، نحوه زندگی، معیشت و... بازنگری شود؛ این بازنگری منجر به "تغییر" خواهد شد. تغییر، در دو مسئله کلیدی، شناخت بر اساس «من عرف نفسه فقد عرف ربه» و اصلاح روند زندگی که برای اجرای هر دوی اینها داشتن شهامت ضروری بهنظر میرسد. «تغییر» به معنای انقلاب و دگرگونی از حالت فرد برای رسیدن به حالت مطلوب. این حالت مطلوب را فرد بر اساس مرحله اول شناخت خویش بهدست آورده است. شهامت اجرای تغییر در تمام مراحل زندگی از نحوه تفکر، سخن گفتن، سلوک با مردم و حتی ملاک و معیار خرید روزانه بر اساس جهانبینی الهی در فرد صورت خواهد گرفت.
محور تمام تحولها، جهش نفسانی و تبدل درونی نفس انسان است که رو به صلاح میگراید و در سایه لطف خداوند توفیق رهیدن از نقص و رسیدن به کمال نصیب او میشود. براساس آیه شریفه "إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ" برای رسیدن به جامعه مهدوی و بهعبارتی دیگر، برای بسترسازی زمینه ظهور لازم است تغییر در همهی جوانب زندگی فرد ایجاد شود؛ زیرا وجود حضرت حجت (ع) همان نعمتی است که خداوند بهرهمندی از او را نصیب بندگان خود فرموده است و طولانیشدن زمان غیبت او، بر اثر همان نوع زندگی است که انتخاب کرده است.
سیده زهره سید فاطمی
فهرست منابع
11/16/2020 6:02:10 AM