در نشستی که به بهانه روز جهانی صلح برگزار شد، مفاهیمی بر پایه «صلح و جنگ» بیان شد تا بیشتر وجود خشونت و نبود صلح را در جامعه و اطرافمان لمس کنیم.صلح پدیدهای قائم به ذات است یا خشونت؟
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جمعیت هلال احمر، دکتر خلیل میرزایی، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با بیان اینکه جنگ و صلح دو روی سکه است، اظهار داشت: «وقتی ما ادبیات صلح را در سطح جهان مرور یا حتی زمانی که درمورد صلح صحبت میکنیم، متوجه میشویم بیش از ۹۰درصد از موارد معطوف به جنگ است و زمانی که برخی از صحبتهای نظریهپردازان را در این زمینه بررسی میکنیم بیشتر پی به این موضوع میبریم که جنگ و صلح دو روی سکه است.» او ادامه داد: «در حقیقت ما بعضی مواقع از جنگ به صلح میرسیم؛ برخی از جامعهشناسان معتقدند وحدتی که از کثرت حاصل میشود ماندگارتر است و بهعنوان مثال بعد از جنگ جهانی دوم وقتی تعارض بین آمریکا، ژاپن و آلمان به اوج خود رسید بعد از آن یک وحدت ناگسستنی بین آنها ایجاد شد.» میرزایی تأکید کرد: «برخی معتقدند صلح میتواند منجر به جنگ شود، یعنی وحدتی که در کثرت باشد احتمالا به کثرت و تعارض میرسد؛ نمونه آن در طول تاریخ اقوام همچون زیرمجموعه امپراتوری ایران و همسایه شمال ما و اعراب بوده که تبدیل به دشمنان برجسته ما شدند.» این استاد دانشگاه اظهار کرد: «اینجا این سوال مطرح است آیا صلح پدیدهای قائم به ذات است یا پدیدهای است قائم به جنگ و خشونت؛ به این معنی که ما وقتی از صلح صحبت میکنیم جنگ و خشونت را میبینیم.»
جنگ یا صلح؟
میرزایی با بیان اینکه جامعهشناسان معتقدند یک پدیده فرهنگ نمیشود مگر در یک فرآیند تدریجی اجتماعیشدن گفت: «برخی معتقدند انسانها به واقع واقف به ارزش صلح و گفتوگو نیستند؛ افتادن یک سیب از درخت کافی بوده انسانها پی به ارزش صلح و گفتوگو ببرند. برخی معتقدند انسانها پی به جاذبه قدرت و گرانش مرکزی میبرند، اما افتادن میلیونها انسان روی زمین باعث نشد آنها پی به ارزش صلح و گفتوگو ببرند.» او اضافه کرد: «از سویی نیز برخی معتقدند انسانها پی به این ارزش بردند اما سود و منفعتی که از جنگ حاصل میشد، از صلح حاصل نمیشد، بنابراین همیشه قدرتطلبان بهویژه در کشورهای مطلقگرا سود خود را در پدیده جنگ جستوجو میکردند تا پدیده صلح و گفتوگو. بنابراین در این دیدگاه این قدرتمندان هستند که تعیین میکنند جنگ یا صلح وجود داشته یا نه.» میرزایی با بیان اینکه در برخی موارد فرهنگ صلح مورد بحث واقع میشود، اظهار داشت: «این مبحث معطوف به فنآوری است. بسیاری بر این باور هستند که جهان در زمینه فنآوری مادی و فرهنگ مادی توسعه پیدا کرد اما در زمینه فنآوری معنوی یا فرهنگ معنوی یا شیوههای استفاده از آن توسعه پیدا نکرده است، این افراد معتقدند انسان در زمینه مادی متمدن شده اما در زمینه معنوی به تمدن نرسیده است.» او تصریح کرد: «انسان متمدن باید مشکلات و مسائل خودش را از روشهای مسالمتآمیز حلوفصل کند، نه جنگیدن.»
صلح و گفتوگو پدیدهای قائم به ذات خود است
این استاد دانشگاه همچنین تأکید کرد: «وقتی در کشور جنگی رخ میدهد، پرسیده نمیشود که آیا بیگناهی کشته میشود یا گناهکار؟ ما اعتقاد داریم که صلح و گفتوگو پدیدهای قائم به ذات خود است اما باید ایجاد و نهادینه شود.» میرزایی بیان کرد: «در حال حاضر، در ایران با بحرانهای مختلفی همچون طلاق، خشونت خانوادگی و خشونت خیابانی روبهرو هستیم که همه ناشی از صلح و گفتوگویی است که نزد ما نهادینه یعنی تبدیل به ارزش نشده است.» او ادامه داد: «گاهی انسانهایی را میبینیم که پشت خودرو نشستهاند یا درحال راه رفتن هستند و مرتب با خود میجنگند؛ از دیدگاه نظریهپردازان این افراد کنش متقابل نمادین من فاعلی و من مفعولی را یاد نگرفتهاند تا از طریق مذاکره تعیین کنند به کدام مورد اشراف دارند. همه این افراد یاد گرفتهاند با هم بجنگند، به همین دلیل است که انسانها با هم تعارض دارند.» میرزایی با بیان مثالی تشریح کرد: «به عنوان مثال ورزشکاران ما که به المپیک میرفتند، هنگام صحبت با خبرنگاران میگفتند «داریم میرویم تا پای جان بجنگیم» اما ما باید این اصل را درنظر بگیریم در ذات جنگ تخریب و کشتار وجود دارد، در ذات جنگ پیروزی به هر طریقی صورت میگیرد، درحالیکه ذات المپیک دیده نشد، بنابراین ما جنگ را نهادینه میکنیم.» او اضافه کرد: «پدیده قدرت با استفاده از ابزارهایی که در دستان خود دارد بهویژه در صنعت فرهنگ، اگر به نظریههای مکتب فرانکفورت برگردیم متوجه میشویم که جنگ را پدیده قدرت نهادینه میکند؛ در این راستا یکسری اصطلاحات «فرهنگ» میشود که این اصطلاحات با عقلانیت بشری در تعارض هستند.»
جنگ در ادبیات جهان برصلح پیشی گرفته است
این جامعهشناس با تأکید بر اینکه سازمان ملل متحد میگوید تعصب یا چیزی که با عنوان غیرت نام میبریم، پدیدهای است که موجب عقبماندگی کشورهای توسعهیافته میشود، گفت: «این تعصب و غیرت در ذات جنگ یعنی در تقابل عقلانیت است، بنابراین آنچه باعث میشود جنگ در ادبیات جهان بر صلح پیشی بگیرد، منفعتی است که از دل آن برای پدیده قدرت به دست میآید.» او ادامه داد: «بیشتر جنگها در طول تاریخ حول پنج محور بوده و جالب این است که همه این موارد را به قول ساختارگرایان در ژرف ساخت جستوجو میکنیم و همه اینها به قدرتمندشدن پدیده قدرت برمیگردد.» میرزایی افزود: «خیلی از جنگها در گذشته حول محور قلمرو یا خاک بوده اما این قلمروگشایی در راستای افزایش قدرت پادشاهی است و جنگهای آینده حول محور آب صورت میگیرد اما انسانها یاد گرفتهاند که این دو پدیده را از طریق رعایت حقوق شهروندی حلوفصل کنند، سومین عامل مهم هم نژاد و نژادپرستی بوده است. اما یک عامل اساسی جنگهای امروزی حول محور ایدئولوژی شکل گرفته است.» میرزایی در ادامه تأکید کرد: «برخی از ایدئولوژی تفسیرهای متفاوت کردهاند؛ اما تعریف مارکس از ایدئولوژی، «آگاهی کاذب» است، به این مفهوم که آنچه بهعنوان واقعیت به مردم منتقل میکنیم، واقعیت تقلبی است و از نگاه نظریهپردازان (ازخودبیگانگی) یک محدوده واقعی از واقعیت است.»
در ایران بنیادهای اصول شناختی صلح را داریم
او با اشاره به دیدگاه دورکیم بیان کرد: «از نگاه این نظریهپرداز زمانی مجازات تنبیهی بود که با پیشرفت جوامع جنبه جبرانی ترمیمی گرفته است، اما متاسفانه نهتنها در ایران بلکه در سطح جهان ما از نظر ایدئولوژیکی به مجازات ترمیمی یا جبرانی نرسیدهایم، حتی به ارزش گفتوگو و صلح هم نرسیدهایم و این در ایران یک مقدار قوتش بیشتر است.» میرزایی افزود: «بعد از جنگ جهانی دوم در اروپای شمالی و آمریکای شمالی شاهد جنگ نیستیم، چراکه به نوعی فرهنگ صلح در آنجا دیده میشود.» این استاد دانشگاه با بیان اینکه اگر ژرف ساخت را جستوجو کنیم یک عامل مشترک در تمام کشورها پیدا میکنیم که آن وجود مردمسالاری واقعی است، گفت: «این امر به این مفهوم است که در این کشورها حقوق شهروندی به رسمیت شناخته میشود، بر مبنایی که شهروند محق است، نه مکلف؛ حاکم هم در قالب رعیت مردم میشود؛ در این قالب حاکم فکر میکند اگر جنگی رخ میدهد سودی از آن حاصل نمیشود، زیرا حاکم موقتی است و مردم حق عزل او را دارند، بنابراین جنگی در این قالب دیده نمیشود.» دکتر میرزایی در پایان خاطرنشان کرد: «ما در ایران بنیادهای اصول شناختی صلح را داریم و جایی که از پهلوانی صحبت میکنیم، از فرهنگ گذشت صحبت میکنیم، بسیاری از داستانهای فارسی حاکی از آن است که بسیاری از پهلوانهای ما در برابر نفر مقابل خودشان از زور استفاده نکرده و نمیکنند، همچنین عدم استفاده از زور حاکی از خصلت پهلوانی است و ما هم در ادبیات خودمان اشعاری را مبتنی بر صلح و گفتوگو داریم.»
صلح در چشمانداز جهانی سندی وسیع است
دکتر سیدجواد میری، جامعهشناس و دانشیار پژوهشکده مطالعات اجتماعی، در ابتدای بحث با تأکید بر این نکته که انسان باید در درون خود صلح و آرامش داشته باشد، گفت: «صلح در چشمانداز جهانی سندی وسیع است و کلمات بهگونهای وسیعتر از آن است؛ «صلح» یک حرف نیست، بلکه منظومهای است که ابعاد مختلف از وجود انسان همچون کهکشان با یکدیگر ارتباط دارند.» او ادامه داد: «آیا میشود درمورد صلح و امکان صلح صحبت کرد بدون اینکه دنیای درون را نادیده گرفت، یعنی وقتی ما به گفتمانهای اواخر قرن ۱۹ مینگریم و نیز اوایل قرن ۲۰، از ظهور انسانی صحبت میشود؛ یعنی انسانی که درمورد انسان صحبت میکند، انسانی مضطرب است و از نگاههای دگر، این انسان پرتاب شده و این انسانی که در این جهان پرتاب شده، چمبره قدسی است و براساس دیدگاه پیتر برگر، این فرد شکافته شده و نمیداند مأوایش کجاست و تبدیل به یک انسانی شده که ذهنش بیخانمان است.» او ادامه داد: «اینجا به نظر میآید بعد از جنگ جهانی دوم و هرچه به قرن ۲۱ نزدیک شدیم و افق قرن۲۲ را پیشروی خودمان داریم، میبینیم دیگر با یک انسان مضطرب روبهرو نیستیم، چون انسان مضطرب در پس ذهنش یک نظام منسجمی دارد، هنوز فکر میکند ایدهها و آرمانهایی هست که از حالت قدسی خارج و به قول کارل لوئیس تبدیل به پدیدههای سکولار شده و آن آرمانها و ایدهآلها را به دنبال دارد.» این جامعهشناس همچنین تأکید کرد: «درواقع انسانی که به دنبالش هستیم، انسان مضطرب نیست، بهنظر میآید انسانی متشنج است و براساس دیدگاه و گفتمان اندیشمندان حوزه پست مدرن، این نگاه نظام ایدئولوژیکی را رد کرده، اما خودش دچار یک چارچوبی است که الهام گرفته از چارچوبهای ایدئولوژیک بوده و مواردی را که ما به آن اعتقاد داریم و باور نداریم، در حقیقت روایت کلان هم ندارد و دچار تشنج است.»
برای رسیدن به صلح نیازمند اطلسی از جهان هستیم
به گفته این استاد دانشگاه، صلح و وضع صلح نهتنها نیازمند مطالعه و پروژه دقیق است، بلکه باید اطلسی از جهان را درنظر گرفت که مشخص کند الان وضع کنونی جهان و راههای رسیدن به وضع مطلوب چیست؟ اما به هر ترتیب میتواند آغازی برای کار درست باشد. او در ادامه افزود: «در ایران ما ۸سال جنگ داشتیم اما با گذشت چندین سال که از جنگ در کشور گذشته، میتوانیم به راحتی آسیبهای جنگ را در جامعه خودمان مشاهده کنیم، چشماندازی که در این مورد وجود دارد اساسا پارادایمی است که انسان را از وضع تشنج خارج میکند.» میری ادامه داد: «وقتی دورکهایم درمورد آنومی صحبت میکند، به نظر میآید ارزشها در جای خودش قرار ندارد و اگر این مفهوم را در سطح جهانی در نظر بگیریم حقوق بینالملل و فضای بیناللملی در آن حاکم است و یکسری ارزشها نیز در آن وجود داشته است.» او اضافه کرد: «به نظر میآید وضع حقوقی جهان نهتنها متشنج نشده، بلکه این نشان از آن دارد که ذهنها در وضع مناسبی نیست و باید از نگاه ایران به مسأله صلح، جنگ و... چشمانداز آینده را تدوین کنیم.» میری با بیان اینکه تغییر و تحولات بسیاری را در جهان شاهد هستیم، گفت: «در تمامی مرزها نه به معنای روانشناختی بلکه در مفهوم جنگ و خونریزی اتفاقات بسیار است؛ وقتی عراق را نگاه میکنیم وضع جنگی و حالات نامناسب و متشنج است.» او تصریح کرد: «همه موارد گفته شده بر این دلالت دارد که در داخل ایران ما چشمانداز روشنی از آینده نداریم و حاکمیتی که در ایران داریم جمهوری اسلامی است که زاییده یک تفکر بود.» میری افزود: «اگر بخواهیم تاریخگذاری کرده و در دهههای ۳۰ و ۴۰ تفکری به نام روشنفکری دینی را اذعان کنیم، از دل این روشنفکری دینی، نظامی به نام جمهوری اسلامی پدید آمد و این حاکمیتی بود به نام جهان سرمایهداری و لیبرالیستی و در یکسوی دیگر نظام سوسیالیستی که این دو نظام حداقل ادعایش این بود که میخواست جهانی را خلق کند که معایب جهان سرمایهداری را نداشته و محاسن نظام سوسیالیستی را داشته باشد و از همه مهمتر نظام مطلوب را به خود مردم و جهان هدیه کند.»
12/29/2016 10:26:27 PM