S
Header
            قدردانی نماینده ولی فقیه از تلاش بی‌وقفه امدادگران هلال احمر                        پیام تسلیت رئیس هلال‌احمر در پی شهادت امدادگر این جمعیت در حمله رژیم صهیونیستی به تبریز                        در پی حملهٔ ددمنشانهٔ رژیم صهیونیستی و شهادت جمعی از فرماندهان و دانشمندان                        بیانیه چهاردهمین گردهمایی مسئولان دفاتر حوزه نمایندگی ولی فقیه در هلال‌احمر استان‌ها و سازمان‌ها                        مراسم اختتامیه گردهمایی چهادهمین اجلاس مسئولان دفاتر حوزه نمایندگی ولی فقیه در هلال‌احمر                        طلاب و روحانیون، پیشگامان خدمت خیرخواهانه در جامعه هستند                        بررسی دو مسأله مذاکرات و مقاومت در گردهمایی مسئولین دفاتر حوزه نمایندگی ولی فقیه در هلال احمر                        ضرورت همکاری مستمر میان حوزه نمایندگی ولی فقیه و سازمان جوانان هلال‌احمر                        کانون طلاب، بدنه اجتماعی حوزه نمایندگی ولی فقیه در جمعیت هلال احمر                        کانون طلاب اصلی‌ترین بعد شبکه‌سازی فرهنگی در هلال احمر است            
کد خبر : 62808
گفت‌وگو با علی عچرش از امدادگران فعال در دفاع‌مقدس

«دفاع از وطن» و «امدادگری» را جدای از هم نمی‌دانستیم

سرویس اخبار
امدادگران هلال‌احمر در دوران دفاع مقدس نقشی جدی در امدادرسانی ایفا کرده‌اند. علی عچرش یکی از این امدادگران فعال در روزهای جنگ است که به‌عنوان طراح اردوگاه‌های صحرایی در ٤کیلو‌متری شهر دزفول، نقش به سزایی در انتقال مجروحان و نجات مردم از بمباران و موشک‌‌باران‌های ارتش متجاوز صدام، داشت. او در جریان عملیات والفجر ٨، در انتقال مجروحان از آبادان به بیمارستان علی‌‌بن‌ابی‌طالب (ع) از روش‌های خلاقانه و جذاب استفاده کرده است. به بهانه سالروز آزادسازی خرمشهر روزنامه شهروند با او گفت‌وگوی کوتاهی داشته است.
یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 10:03
حوزه نمایندگی ولی فقیه در هلال احمر
«دفاع از وطن» و «امدادگری» را جدای از هم نمی‌دانستیم امدادگران هلال‌احمر در دوران دفاع مقدس نقشی جدی در امدادرسانی ایفا کرده‌اند. علی عچرش یکی از این امدادگران فعال در روزهای جنگ است که به‌عنوان طراح اردوگاه‌های صحرایی در ٤کیلو‌متری شهر دزفول، نقش به سزایی در انتقال مجروحان و نجات مردم از بمباران و موشک‌‌باران‌های ارتش متجاوز صدام، داشت. او در جریان عملیات والفجر ٨، در انتقال مجروحان از آبادان به بیمارستان علی‌‌بن‌ابی‌طالب (ع) از روش‌های خلاقانه و جذاب استفاده کرده است. به بهانه سالروز آزادسازی خرمشهر روزنامه شهروند با او گفت‌وگوی کوتاهی داشته است. http://media.nvhelal.ir//Image/2018/05/201805105322371801_Thum.jpg «دفاع,از,وطن»,و,«امدادگری»,را,جدای,از,هم,نمی‌دانستیم nvhelal

کار امدادگران خوزستان در دفاع مقدس از کجا به صورت جدی آغاز شد؟

قبل از انقلاب یک فراخوان از طرف هلال‌احمر داده شد و بچه‌ها از مساجد و مناطق برای دوره دیدن دور هم جمع شدند. جنگ که شروع شد ما به منطقه رفتیم و چادر زدیم و کار ما به‌عنوان امدادگر شروع شد. آن زمان آقای سلحشور مدیرعامل هلال‌احمر آبادان بود اما هلال‌احمر خرمشهر کسی را نداشت که از تهران مدیریت هلال‌احمر خرمشهر را هم به ایشان دادند و بچه‌های امدادگر خرمشهر هم به ما ملحق شدند. بعد از مدتی اسم ما امداد جبهه آبادان و خونین شهر شد، یکی از بچه‌ها به اسم عبدالله کریمی آرمش را هم طراحی کرد که چهار دست بودند که یکدیگر را گرفته بودند و به هم کمک می‌کردند. عبدالامیر هویزاوی هم نخستین مسئول امداد جبهه بود. آن زمان چون خرمشهر داشت سقوط می‌کرد مجبور شدیم یک سری چیزهایی که ممکن بود به دست دشمن بیفتد را به ماهشهر منتقل کنیم. دانش‌سرایی بود که انبار ما شد، کودک‌سرایی هم بود که خوابگاه خواهران ما شد و کار ادامه پیدا کرد.

تعداد امدادگران آن زمان زیاد بود؟

قبل از جنگ برادران حدود ٣٠ نفر امدادگر بودند و تقریبا دو برابر خواهران بودند. خوزستان حادثه‌خیز است. همه این امدادگران قبل از جنگ آموزش دیده بودند و جنگ که شروع شد کارشان را به‌عنوان امدادگر جنگ ادامه دادند. تعدادی در آبادان ماندند و تعدادی هم به ماهشهر رفتند. البته کسی سالم به عقب نمی‌رفت و معمولا کسانی که زخمی می‌شدند به ماهشهر می‌رفتند. اما ارتباط‌مان همیشه با هم برقرار بود.

عملیاتی بود که امدادگران در آن نقش خاصی داشته باشند یا این‌که حضورشان بیشتر حس شده باشد؟

به گفته فرمانده کهتری، فرمانده‌ای که در زمان جنگ در آبادان بود، آمبولانس‌های هلال‌احمر همپای سربازان ما در خطوط مقدم جبهه بودند. هر جایی که سربازی حضور داشت ما هم آن‌جا بودیم. اوایل بچه‌های آبادان و خرمشهر بودند و بعد کم‌کم از شهرهای دیگر امدادگر، راننده آمبولانس، مکانیک و همراهان دیگر آمدند که در جرگه هلال‌احمر بودند. همیشه کمک‌های مردمی می‌آوردند که خواهران ما کار بسته‌بندی را انجام می‌دادند.

تلخ‌ترین خاطره شما از روزهای امدادگری در جنگ چیست؟

یک ‌روز یادم می‌آید که به ما گزارش یک درگیری را دادند ما هم به آن‌جا رفتیم و به ما گفتند یک نفر شهید شده باید او را بیاورید. ما گفتیم وقتی شهید شده است سخنی داریم که حال که سخن مرگ است مرگی را انتخاب کنیم که آبستن زندگی باشد. من گفتم اگر فکر می‌کنید هنوز ممکن است نفسی برایش مانده باشد ما برای آوردنش اقدام کنیم اما اگر قطعا شهید شده است، شهید برای ما مقدس است اما اجازه بدهید به افرادی که هنوز زنده هستند کمک کنیم. اما بچه‌ها خیلی اصرار داشتند که برای آوردن پیکر شهید برویم و گفتند زمانی که عراقی‌ها حمله کردند این شهید به ما گفت شما بروید من آنها را نگه می‌دارم، آنها هم از دور می‌دیدند که با چه فداکاری‌ای تا نفس آخر ایستادگی کرده و شهید شده است. وقتی این را شنیدم گفتم که حتما برای آوردن پیکرش می‌روم و با یکی از دوستان رفتیم. سینه‌خیز با برانکار آن‌قدر نزدیک رفتیم که صدای صحبت کردن عراقی‌ها را هم می‌شنیدیم. وقتی که به بالای سرش رسیدم یک تیر به گردنش خورده بود و دقیقا به حالت کسی که اسلحه در دستش است و انگشتش روی ماشه است، بود. انگشتش را شکسته بودند تا اسلحه را از دستش بیرون بیاورند. با اشک پیکر این شهید را به عقب آوردیم. این جزو تلخ‌ترین خاطرات من به‌عنوان امدادگر بود.

آن زمان امدادگران غیراز وظیفه اصلی خودشان که امدادگری بود چه قدر درگیر جنگ می‌شدند؟

ما دفاع از وطن و امدادگری را جدای از هم نمی‌دانستیم. زمان دفاع از خرمشهر حتی جنگ تن‌به‌تن و دفاع خانه به خانه شده بود. امدادگران پا به پای رزمندگان دفاع و حتی دختران امدادگر خرمشهر و آبادان پا به پای مردان ایستادگی می‌کردند.

روزنامه شهروند 

یکشنبه 6 خردادماه 1397

 

 

5/27/2018 10:03:54 AM
آخرین اخبار