تصاویر اجساد کودکان بی گناه و زنان و مردانی غیر نظامی آنقدر تکان داده است که تنها زیر لب می توان تکرار کرد «بای ذنب قتلت» و از خود پرسید آنها واقعا به کدام گناه باید حق حیات را از دست می دادند؟
ماجرای بمباران شیمیایی حلبچه در 25 اسفند سال 1366 بخشی از عملیات گستردهای بهنام عملیات انفال بود که بر ضد ساکنان مناطق کردنشین عراق انجام و از سوی حکومت این کشور انجام گرفت. در پی عملیات والفجر ۱۰ توسط ایران و تصرف بخشهایی از کردستان عراق در اواخر سال ۱۳۶۶ که منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، صدام حسین به پسرعمویش علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد.
حمله شیمیایی به حلبچه که به کشتار حلبچه یا جمعه خونین هم شناخته میشود، از نگاه کارشناسان نسلکشی مردم کرد بود که طی روزهای پایانی جنگ ایران و عراق روی داد. این حمله نزدیک به ۳۲۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر را کشت و نزدیک به ۷۰۰۰ هزار تا ۱۰۰۰۰ هزار نفر را زخمی کرد که اغلب از غیرنظامیان بودند.
صدها تن دیگر بر اثر عواقب، بیماریها و نقص جسم در هنگام تولد در سالها پس از حمله کشته شدند. حادثهای که به صورت رسمی به عنوان نسلکشی مردم کرد عراق شناخته شد و هنوز به عنوان بزرگترین حمله شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در تاریخ باقیمانده و ننگش از پیشانی مسببان آن هرگز پاک نخواهد شد.
احمد ناطقی، سعید صادقی و سعید جان بزرگی که به دلیل استنشاق گازهای شیمیایی بعدها جانشان را از دست دادند عکاسانی بودند که همزمان با بمباران شیمیایی، در حلبچه بودند و عکسهای مهمی از قربانیان حلبچه ثبت کردند. انتشار عکسهای آنها به دلیل آنکه در لحظه مرگ قربانیان گرفته شد تکاندهنده بود و تأثیر فراوانی بر افکار عمومی جهان گذاشت. عکس عمر خاور (مرد کردی که کودکی را در آغوش دارد) از آثار احمد ناطقی و تندیس همین تصویر در چند جای حلبچه نصب شدهاست. در این تصویر پدری را می بینیم که بچه خود را در آغوش گرفته تا از مرگ بگریزد اما در دم جان میسپارد.
ناطقی بخشی از تلخی هایی که در حلبچه دیده را اینگونه روایت می کند: «همه چیز تلخ بود. مثل عکس آن دو پسر بچه که دست در گردن مردی که مرده بود، روی زمین خوابیده بودند و نمی خواستند جنازه را ترک کنند. آنها با چشمانی التماس آمیز به این مفهوم که ما نمیخواهیم اینجا را ترک کنیم مرا هیپنوتیزم کرده بودند، آن زمان من تصور می کردم این دو پسربچه فرزندان آن مرد هستند، از سوی دیگر پدری که من قبلاً فکر میکردم پدر بزرگ آنهاست درسویی و در سوی دیگر خواهرشان که من باز تصور مادر از او در ذهنم بود، نگران موقعیت موجود، آلودگی محیط و جان بچهها بودند. همان جا بود که انگشت من ناگهان دگمه شاتر را فشرد و آن عکس جهانی که در توقف و یا تغییر شرایط جنگهای شیمیایی بی تأثیر نبود، در تاریخ ثبت شد. این عکس با عنوان «من پدرم را ترک نمیکنم» در سراسر جهان منتشر شد و حتی در پرونده محاکمه صدام حسین و «علی شیمیایی» نیز موجود بود.
یک عکس دیگر، پسربچهای را به همراه پدر و مادرش نشان میدهد که در حال گریختن و خارج شدن از در خانه هستند، پدر و مادر از خانه خارج میشوند و جلوی در ورودی بر زمین میافتند و کودک حتی فرصت نمیکند پایش را روی پله اول جلوی در بگذارد و همان جا در میانه در و حیاط خانه نقش بر زمین میشود، این هم تصویر بسیار تلخی است.
وقتی علی شیمیایی (عامل اصلی بمباران شیمیایی حلبچه) را می خواستند محاکمه و اعدام کنند، عکسهای من از فاجعه حلبچه داخل پروندهاش بود که برای استناد به جنایات او استفاده شد.