Print Logo
چهارشنبه 11 اسفند 1400 ساعت 11:21

یوسف‌های دیگر چشم‌انتظار هستند


یوسف 8 سال دارد؛ اهل روستایی از شهرستان لردگان استان چهارمحال و بختیاری. اهالی روستا می‌گویند:«یوسف عاشق خواندن است.» شاید همین ذوق و اشتیاق خواندن باعث شد تا معلم فداکارش راغب شود برای پیگیری حل یک رنج هشت ساله. در مورد چه رنجی حرف می‌زنم؟ رنج نابینایی.

 بگذارید این ایثار اجتماعی را با هم بازخوانی‌ کنیم: «یوسف» هشت سال دارد؛ دوست دارد بخواند، نمی‌تواند. معلم‌ فداکار این خواستن را درک می‌کند و نمی‌تواند  بی‌تفاوت باشد، او خود را در برابر رنج یوسف مسئول می‌داند و این مسئولیت او را به سمت یک ایثار اجتماعی سوق می‌دهد. در ادامه «مرتضی سلطانی»، مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در جمعیت هلال احمر استان تهران در چند بردداشت این ایثار اجتماعی را توصیف کرده است.

برداشت اول: یوسف رنج رنج می‌کشید 

یوسف یک بار چشم به جهان گشود در کوه‌های برف‌گیر و جاده‌های صعب العبور، در طبیعت بکر جنگل‌های بلوط و امام زاده‌ای که ملجا و پناه مردم محروم آن دیار بود. او چشم گشود در میان زیبایی، اما همه را تار می‌دید، چشمانش او را یاری نمی‌کرد تا بتواند طبیعت چشم نواز با مردم سخت کوش، مهربان و محروم را دقیق و درست ببیند. رنج می‌کشید اما امیدوار بود او محبت دل‌نواز پدر و مادر را در جمع هم روستایی‌هایش حس می کرد و خدا را خوب و زیبا می‌دید.

برداشت دوم: کاروان مهربانیِ مهر

روزها گذشت تبدیل به هفته و هفته به ماه و ماه به سال. یوسف هشت ساله شد. کاروان مهربانیِ مهر از جمعیت هلال احمر استان تهران با کوله باری از محبت راهی جاده‌های صعب العبور و کوهستانی منطقه شد تا لبخند و امید را در آغاز سال تحصیل ۱۴۰۰به یوسف و همکلاسی‌هایش تقدیم کند. کاروانیان نمی‌دانند در میان دانش‌آموزان پرنشاط مدرسه در میان بچه‌های باهوش و پرکار، پرتلاش و شاد روستا، یوسف همه را تارمی‌بیند.

برداشت سوم: نگاه معلم پرافتخار بود

طرح خیرخواهانه تحصیلی مهر توسط اعضای جمعیت هلال احمر استان تهران و به میزبانی جمعیت هلال احمر استان چهارمحال و بختیاری در مدرسه یوسف اجرایی شد و شادی را به روستا آورد و حالا باید شادی چشم‌های یوسف رقم می‌خورد. معلم روستا با چهره مهربانش به همراه یکی از همکاران و  مدیر مدرسه نزد مدیرعامل هلال احمر استان تهران می‌آید و می‌گوید:«یوسف چشم‌هایش  ضعیف است و خانواده او هم از لحاظ مالی ضعیف هستند، اما او با استعداد است. برای درمان چشم‌هایش باید به تهران برود.» نگاه معلم پرافتخار بود اما شکسته. نگاهی  خالی از کبر وغرور.

برداشت چهارم: خیرخواهی وارد میدان شد

آقای فتحی، مدیرعامل استان تهران است، خودش می‌گوید، امدادگری را از زمانی که هم سن وسال یوسف بود، ‌آغاز کرده است. ماجرا را که شنید، شرایط را مهیا کرد برای اعزام یوسف به تهران. هفدهم بهمن مسئولان جمعیت استان تهران با من تماس گرفتند، دل‌نگران بودند از هزینه‌های بالا. باید خیرخواهی پیدا می‌شد و هزینه‌ها را تامین می‌کرد؛ خیرخواهی وارد میدان شد.

برداشت آخر: ایثار اجتماعی

«بازگشت بینایی یوسف». با پیگیری‌های معلم فداکار خود و مشارکت جمعیت هلال احمر استان تهران و خیرخواهی یک خیّر در مجتمع درمانی هلال ایران واقع در تهرانپارس روند درمان خود را آغاز کرده ‌و حالا می‌تواند می‌بیند؛ این یعنی یک ایثار اجتماعی موثر. یوسف دو بار به جهان چشم باز کرد، یک بار در جنگل‌های بلوط در  چهار محال و بختیاری ویک بار دربیمارستان هلال‌احمر باهمت هلال‌احمر. بار  اول دنیا را تیره وتارمی‌دید این‌بار روشن و زیبا. گنبد امام زاده و درختان بلوط را می‌بیند یوسف‌های دیگری چشم انتظار هستند.

حجت الاسلام مرتضی سلطانی

مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در جمعیت هلال احمر استان تهران

منبع: شهروند آنلاین