Print Logo
شنبه 10 اسفند 1398 ساعت 06:33

 اخلاق اقتصادی کسب ‌و کار و سبک زندگی اسلامی


از پدیده‌های جدید در حوزه عقاید اقتصادی و سیر تحولات آن به‌ویژه در دهه 1990 و اوایل دهه اول قرن 21، ظهور گرایش‌های اخلاق و اقتصاد، دین و اقتصاد و مانند آن است. در فقه و آموزه‌های اسلامی برای هر امری شرایطی را بیان کرده که در آن خیر و صلاح دنیا و آخرت فرد نهاده شده است و اثرات مثبتی هم برای جامعه دارد. از موضوعات اجتماعی که در دین مبین اسلام اهمیت ویژه‌ای دارد، کسب‌وکار است.

به‌ همین دلیل برای آن شرایطی قرار داده که از آنها می‌توان به ارزش‌های اخلاقی کسب‌وکار نام برد. در این مقاله، سعی داریم ضمن بررسی آیات قرآن‌کریم در اخلاق کسب‌وکار، به تبیین روایات معصومین (علیهم السلام) در این زمینه بپردازیم.

مقدمه

اخلاق در زندگی بشر همواره از جایگاه رفیعی برخوردار بوده است با عنایت به‌وسعت حضور و اثر سازمان ها در زندگی اجتماعی بشر، بررسی نقش اخلاق کسب‌وکار، موضوعی تامل کردنی است. آمارتیا سن[2] برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1998 میلادی از اقتصاددانان پیش‌رو در سه دهه گذشته در زمینه‌های اقتصاد رفاه، نظریه انتخاب، رشد و توسعه اقتصادی بوده است. دامنه فعالیت‌های علمی آمارتیا سن از رابطه میان اخلاق و اقتصاد، روش‌شناسی علم اقتصاد و ماهیت رفاه تا عدم امکان‌پذیری بهینه پارتو، نظریه سرمایه و رشد، انتخاب تکنولوژی، گرسنگی و تبعیض را شامل می‌شود. از پدیده‌های جدید در حوزه عقاید اقتصادی و سیر تحولات آن به‌ویژه در دهه 1990 و اوایل دهه اول قرن 21، ظهور گرایش‌های اخلاق و اقتصاد، دین و اقتصاد و مانند آن است. سن ثابت می‌کند که فاصله ایجاد شده میان اقتصاد سنتی و اخلاق، باعث نارسایی در اقتصاد سنتی شده است. او ثابت می‌کند که رفتارهای واقعی انسانها تحت‌تأثیر ملاحظات اخلاقی است؛ بنابراین، به اعتقاد وی اقتصاد می‌تواند از پیوند با اخلاق سود ببرد (دادگر، 1383: 562).

با این مقدمه اثر اخلاق در رفتارهای اقتصادی حتی از اندیشمندان غیر مسلمان به‌خوبی قابل درک است. از مقوله‌های مهم در رفتارهای اقتصادی، کسب‌وکار افراد است؛ از این‌رو، بررسی اخلاق کسب‌وکار از اهمیت دوچندان برخوردار می‌گردد. در این مقاله در ابتدا به مبانی اخلاق کسب‌وکار در قرآن‌ اشاره کرده و سپس انواع کسب‌وکار شامل حرمت یا کراهت آن را بیان و در نهایت، اخلاق کسب‌وکار در روایات را بررسی کردیم.

1) مبانی اخلاق کسب ‌و کار در قرآن

1.1مطالبه از فضل خداوند

«فضل» به معنای بیش از حد کفاف است. راغب گوید: هر عطیه‏اى را که بر معطى لازم نیست، فضل گویند. یعنى احسان و رحمت و عطایی که خدا بر بندگان می‌کند، بر خداوند لازم نیست، بلکه از روى لطف و کرم می­کند. پس به آن فضل گوییم که زیادت است وگرنه بندگان حقى در نزد خدا ندارند (قرشی، 1371، 5: 182).

خداوند در آیه 10 از سوره جمعه می­فرماید: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [3] در این آیه مراد از انتشار در ارض، متفرق‌شدن مردم در زمین و مشغول‌شدن در کارهاى روزانه براى به‌دست آوردن فضل خدا یعنى رزق و روزى است (طباطبایی، 1374، 19: 462). اگرچه جمله «ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» یا تعبیرات مشابه آن در قرآن‌مجید، شاید اغلب به معنى طلب روزى، کسب و تجارت آمده است، اما روشن است که مفهوم این جمله گسترده است و کسب‌وکار از مصادیق آن است (مکارم شیرازی، 1374، 24: 127).

همچنین خداوند در آیه 73 از سوره مبارکه قصص می­فرماید: «وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» [4] از رحمت الهى است که براى شما شب و روز قرار داد، تا از یکسو در آن آرامش پیدا کنید و از دیگر سوى، براى تامین زندگى و بهره‏گیرى از فضل خداوند تلاش کنید و شاید شکر نعمت او را به‌جا آورید. آرى گستردگى دامنه رحمت خدا ایجاب مى‏کند که تمام وسایل حیات شما را فراهم کند، شما از یکسو نیاز به کار، کوشش و حرکت دارید که بدون‏ روشنایى روز ممکن نیست و از دیگر سوى، نیاز به استراحت و آرامش که بدون تاریکى شب کامل نمى‏شود. امروز از نظر علمى ثابت شده است که در برابر نور، تمام دستگاه‌هاى بدن انسان فعال و سرزنده مى‏شوند. گردش خون، دستگاه تنفس، حرکت قلب و سایر دستگاه‌ها و اگر نور بیش از اندازه بتابد، سلول‌ها خسته مى‏شوند و نشاط جاى خود را به فرسودگى مى‏دهد. برعکس، دستگاه‌هاى بدن در تاریکى شب در آرامش و آسایش عمیقى فرو مى‏روند و در سایه آن تجدید قوا و نشاط مى‏کنند (مکارم شیرازی، 1374، 16: 147).

خداوند در آیه 23 سوره مبارکه روم نیز می­فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ» [5] مراد از کلمه فضل در آیه شریفه رزق است و معناى «ابتغاء فضل» طلب رزق است. در اینکه انسان داراى قواى فعال خلق شده که او را وادار مى‏کند به اینکه در جست‌وجوى رزق باشد و نیازهای زندگى خود را به ‌علت بقاى خود تحصیل کند، از جاى برخیزد و تلاش کند و نیز در اینکه به‌سوى استراحت و سکون هدایت شده، تا به‌وسیله آن، خستگى خود را بر طرف کرده و تجدید و تجهیز قوا کند و باز در اینکه شب و روز پشت سر هم قرار داده شده براى تلاش و براى اینکه خستگى هر روز را در شب همان روز بر طرف کند و باز در اینکه براى پدید آمدن شب و روز اوضاع جوى به‌وسیله زمین و خورشید پدید آمده، آیت‏ها و نشانه‏هاى سودمندى است براى کسى که داراى گوشى شنوا باشد و در آنچه مى‏شنود تعقل کند و چون آن را حق دید، پیروى کند 

1.2 وجوب عمران و آبادانی

 عمارت به معنى آباد کردن است و استعمار بنا بر استفعال، طلب عمارت است؛ یعنى خدا شما را از زمین آفریده و از شما آبادى آن را خواسته است و این معنای دیگر خلیفه‌اللَّه بودن انسان است (قرشی، 1371، 5: 42). خداوند در آیه 61 از سوره مبارکه هود می­فرماید: «وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ» [6] راغب در مفردات گفته است: کلمه «انشا» به معناى ایجاد و تربیت چیزى است و بیشتر در جانداران که تربیت بیشترى لازم دارند، استعمال مى‏شود. همچنین کلمه «عمارت» (برخلاف کلمه خراب که به معناى از اثر انداختن چیزى است) به معناى آباد کردن چیزى است تا اثر مطلوب را دارا شود، برای نمونه مى‏گویند: «عَمَرَ ارضَهُ» یعنى فلانى زمین خود را آباد کرد. بنابراین کلمه عمارت به معناى آن است که زمین را از حال طبیعیش برگردانى و وضعى به آن بدهى که بتوان آن فوایدى که مترقب از زمین است را استفاده کرد. برای نمونه، خانه خراب و غیرقابل سکونت را طورى کنى که قابل سکونت شود و در مسجد طورى تحول ایجاد کنى که شایسته براى عبادت شود و زراعت را به‌نحوى متحول سازى که آماده کشت و زرع گردد و باغ را به صورتى در آورى که میوه بدهد و کلمه «استعمار» به معناى طلب عمارت است به این معنى که از انسانى بخواهد زمین را آباد کند به‌طورى که آماده بهره بردارى شود، بهره‏اى که از آن زمین توقع مى‏رود. بنا بر آنچه گذشت، معناى جمله «هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها ...» (با در نظر داشتن اینکه کلام افاده حصر مى‏کند) این است که خداى تعالى آن کسى است که شما را از مواد زمینى این زمین ایجاد کرد و یا به دیگر عبارت، بر روى مواد ارضى، انسان را ایجاد کرد و سپس به تکمیلش پرداخته، اندک‌اندک تربیتش کرد و در فطرتش انداخت تا در زمین تصرفاتى بکند و آن را به‌حالى در آورد که بتواند در زنده ماندن خود از آن سود ببرد و احتیاجات و نواقصى را که در زندگى خود به آن برمى‏خورد برطرف کند .

قابل‌توجه اینکه قرآن‌ نمى‏گوید خداوند زمین را آباد کرد و در اختیار شما گذاشت، بلکه مى‏گوید عمران و آبادى زمین را به شما تفویض کرد، اشاره به اینکه وسایل از هر نظر آماده است، اما شما باید با کار و کوشش زمین را آباد کنید و منابع آن را بدست آورید و بدون کار و کوشش سهمى ندارید. در ضمن این حقیقت نیز از آن استفاده مى‏شود که براى عمران و آبادى باید به یک ملت مجال داد و کارهاى آنها را به‌دست آنان سپرد و وسایل و ابزار لازم را در اختیارشان گذارد.

 1.3  نظام خلقت و فراهم‌سازی زمینه کسب‌وکار

1.4 ملاحظه

2. انواع کسب‌وکار در روایات

2.1 کسب‌وکارهای حرام

2.2 کسب‌وکارهای مکروه

2.3 ملاحظه

3. اخلاق کسب‌وکار در روایات

الف. آگاهی از احکام تجارت: صاحب الجواهر (1404، 22: 451) به روایت زیر استناد می‌کند. اصبغ بن نباته گوید: «یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ‏ ثُمَ‏ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ‏ ثُمَ‏ الْمَتْجَرَ وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ دَبِیبٌ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا صُونُوا أَمْوَالَکُمْ بِالصَّدَقَةِ التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِی النَّارِ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَق» [27] امیر مؤمنان علیه السلام بر فراز منبر مى‏فرمود: اى گروه تجار: اول یاد گرفتن احکام معاملات، بعد تجارت ـ دو بار این جمله را تکرار کرد ـ بعد فرمود: به‌خدا سوگند که ربا در این امت از صداى پاى مورچه که روى سنگ سخت راه برود، پنهان‌تر است، اموال خود را با پرداخت صدقه و زکات بیمه و حفظ کنید. بعد فرمود: تاجر فاجر است و فاجر در آتش، مگر آن کس که به حق بستاند و به حق باز دهد.

محدث نوری (1408، 13: 248) نیز روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می‌کند که فرمود: «الفقه ثمّ المتجر، فمن اتّجر بغیر فقه، فقد ارتطم فی الرّبا، ثمّ ارتطم» [28] اول فقه بعد تجارت، چه هرکس بدون آگاهى از فقه (و احکام شرعى تجارت و کسب) کسب و تجارت کند، گرفتار ربا مى‏شود و در آن فرو مى‏رود. در روایتی مشابه نیز امام صادق علیه السلام به نقل از امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: «من اتّجر بغیر علم، ارتطم فی الرّبا، ثمّ ارتطم»[29] هرکس بدون دانستن (احکام شرعى تجارت و خرید و فروش) تجارت کند، گرفتار ربا مى‏شود و در آن فرو مى‏رود.

ب. اقاله پشیمان: یعنی پس از اینکه معامله‌ای واقع شد، خریدار یا فروشنده در صورتی‌که متوجه شد که این معامله به نفع او نبوده و یا در حال حاضر به کارش نمی‌خورد، اگر پیشنهاد فسخ معامله را کرد، از او قبول کند و معامله را برگرداند. شهید ثانی (1410، 3: 286) این روایت از امام صادق علیه السلام را نقل می‌کند که فرمودند: «انما عبد مسلم اقال مسلما فی بیع اقال الله عثرته یوم القیامه» [30]هر مسلمانی که عقد معامله واقع بین خود و مسلمان دیگر را اقاله و فسخ کند، خداوند متعال روزقیامت از لغزش‌ها و اشتباهاتش در می‌گذرد.

حر عاملی (1412، 6: 111) با توجه به روایت زیر استنتاج می‌کند که امام صادق علیه السلام فرمود: «أَرْبَعَةٌ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ أَقَالَ‏ نَادِماً أَوْ أَغَاثَ لَهْفَانَ أَوْ أَعْتَقَ نَسَمَةً أَوْ زَوَّجَ عَزَبا» [31] چهار کس را خداوند روز رستاخیز مورد نظر قرار دهد آنکه معامله پشیمان از معامله را پس بگیرد یا بفریاد ستمدیده‏اى برسد یا بنده‏اى را آزاد کند یا جوان بى‏زنى را زن بدهد.

ج. ترک ربا در اجناس شمردنی، ترک سوگند در خرید و فروش، بیان عیوب کالا و بیان نکردن محاسن کالای خود و معایب کالای طرف مقابل: صاحب جواهر (1404، 22: 454) و شهید ثانی (1410، 3: 290) و حر عاملی (1412، 6: 110) هر سه به این روایت اشاره می‌کنند. امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است: «من باع او اشتری فلیحفظ خمس خصال و الا فلا یشترین و لا یبیعن: الرباء و الحلف و کتمان العیب و الحمد اذا باع و الذم اذا اشتری» [32] فردی که معامله می‌کند، باید از پنج خصلت خودداری کند وگرنه معامله نکند: ربا، قسم خوردن، پوشانیدن عیب، تعریف در موقع فروختن، مذمت در موقع خریدن.

د. سود گرفتن به‌قدر نیاز از پرهیزگاران: بحرانی (1405، 18: 25) و مجلسی دوم (1406، 10: 464) این روایت را نقل کرده اند، که امام صادق علیه السلام فرمودند: «ربح المؤمن علی المؤمن ربا الا ان یشتری باکثر من مایه درهم فاربح علیه قوت یومک، أو یشتریه للتجاره فاربحوا علیهم و ارفقوا بهم» [33] سود گرفتن پرهیزگار از پرهیزگار صحیح نیست، مگر اینکه بیشتر از صد درهم بخرد که می‌تواند مخارج روزانه را روی آن قرار دهد، یا برای تجارت بخرد که در اینجا با رعایت حال، سود گرفتن مانعی ندارد.

صاحب جواهر (1404، 22: 455) نیز علاوه بر روایت فوق این روایت را نقل کرده است که على بن سالم به‌واسطه پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کرد که از ایشان پرسش کردم: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام عَنِ الْخَبَرِ الَّذِی رُوِیَ أَنَّ رِبْحَ‏ الْمُؤْمِنِ‏ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا مَا هُوَ قَالَ ذَاکَ إِذَا ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَامَ قَایمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ أَمَّا الْیَوْمَ فَلَا بَأْسَ» سود گرفتن مؤمن از مؤمن در حکم ربا است؟ فرمود: این در زمانى است که حق غلبه کند و قایم ما اهل‌بیت روى کار آید، اما امروز اشکالى ندارد که مؤمنى به برادر مؤمنش متاعى بفروشد و از وى سود بگیرد.

ه. کار نکردن در بین الطلوعین: «نهی رسول الله صلی الله علیه و آله عن السوم ما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس»[34] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از عرضه و فروش کالا، در فاصله طلوع فجر تا اول آفتاب نهى کرده است.

وـ از مقدار تعیین شده کمتر بگیرد و بیشتر بدهد: مجلسی دوم (1404، 19: 136) و علامه حلی (1412، 15: 293) هر دو این روایت از امام صادق علیه السلام را نقل می‌کنند که فرمود: «مر امیرالمؤمنین علیه السلام علی جاریه قد اشترت لحما من قصاب و هی تقول: زدنی، فقال له امیرالمؤمنین علیه السلام زدها فانه اعظم للبرکه»[35] روزی علی علیه السلام از مغازه‌ی قصابی عبور می‌کرد، شنید زنی که دارد گوشت می‌خرد به قصاب می‌گوید افزون کن. حضرت به قصاب فرمودند: زیاد کن که این برکت عظیمی است.

ز. آسان‌گیری در خرید و فروش: بحرانی (1405، 18: 48)، مجلسی دوم (1406، 10: 489) علامه حلی (1412، 15: 294)، حر عاملی (1412، 6: 112) و مغربی (1385، 2: 17) همگی به این روایت اشاره می‌کنند. از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که می‌فرماید: «بارک الله علی سهل البیع، سهل الشراء، سهل القضاء، سهل الاقتضاء» [36] خدا برکت دهد بر فردی‌که آسان می‌خرد و می‌فروشد و آسان می‌گیرد و آسان می‌پردازد.

ح. سود نگرفتن از فردی‌که وعده احسان به وی داده: صاحب جواهر (1404، 2: 456) و وجدانی (1426، 6: 326) و لنکرانی (1427: 246) هرسه به این روایت اشاره می‌کنند که امام صادق علیه السلام فرمود: «إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِلرَّجُلِ هَلُمَ‏ أَحْسِنْ‏ بَیْعَکَ فَقَدْ حَرُمَ عَلَیْهِ الرِّبْح» [37] اگر فروشنده مشترى را گفت: نزد من آى تا در معامله به تو احسان خواهم کرد بر او حرام است که از وى منفعت گیرد. البته فقهاى امامیه این حرمت را حمل بر کراهت کرده‏اند (شهید ثانی، 1389، 6: 152).

ط. بالا نبردن قیمت هنگام فریاد زدن: صاحب جواهر (1404، 22: 459) و شهید ثانی (1410، 3: 295) به این روایت اشاره می‌کند که سکونى از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ‏ إِذَا نَادَى الْمُنَادِی فَلَیْسَ لَکَ أَنْ تَزِیدَ فَإِذَا سَکَتَ فَلَکَ أَنْ تَزِیدَ وَ إِنَّمَا تَحْرُمُ الزِّیَادَةُ وَ النِّدَاءُ یُسْمَعُ وَ یُحِلُّهَا السُّکُوت» [38] امیر مؤمنان علیه السلام مى‏فرمود: هرگاه منادى مزایده، آوازش به اعلام قیمت بلند است، حق ندارى بر قیمت بیفزایى و چون سکوت کرد مى‏توانى بر قیمتى که داده بیفزایى و جز این نیست که حرمت زیاد کردن قیمت تا هنگامى است که منادى فریاد مى‏کند و قیمت را مى‏گوید و مردم مى‏شنوند و هر وقت ساکت شد اشکالى ندارد.

ی. داخل نشدن در معامله دیگری: صاحب جواهر (1404، 22: 454) و بحرانی (1405، 18: 43) به این روایت تمسک جسته‌اند که «نهى رسول الله صلى الله علیه و آله ان یدخل الرجل فی سوم أخیه المسلم»[39] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از وارد شدن در معامله برادر دینى نهی فرمودند.

ک. سایر موارد: رعایت انصاف نسبت همه، تزیین نکردن و نیاراستن کالا، ذکر تسبیح و شهادتین پس از خرید، مغازه را زودتر نگشاید و دیرتر نبندد، معامله نکردن با افراد پست، در صورت آشنایی و مهارت نداشتن، متصدی پیمانه و وزن کردن نشود، وکیل نشدن شهرنشین از سوی بادیه‌نشین، خارج نشدن از شهر برای خرید از قافله، پرهیز از احتکار، نسبت ندادن سود و کاهش به سرمایه، نفروختن کالای کشیدنی و پیمانه‌ای پیش از تحویل گرفتن آن از دیگر عوامل است.

3.1 ملاحظه

در این قسمت با بیان ارزش‌های اخلاقی وارده در روایات به تبیین چگونگی رفتار در کسب‌وکار اشاره کردیم. آگاهی از احکام تجارت، رعایت انصاف نسبت به همه، تزیین نکردن و نیاراستن کالا، ذکر تسبیح و شهادتین پس از خرید ازجمله آدابی هستند که به آنها اشاره شده است.

نتیجه‌گیری

ارزش‌های اخلاق در رفتارهای اقتصادی اندیشمندان مختلف قابل مشاهده است. از مقوله‌های مهم در رفتارهای اقتصادی، کسب‌وکار افراد است؛ از این‌رو بررسی اخلاق کسب‌وکار از اهمیت دوچندان برخوردار می‌گردد.

در قسمت اول بیان نمودیم که مطالبه از فضل خداوند به معنی متفرق‌شدن مردم در زمین و مشغول‌شدن در کارهاى روزانه براى به‌دست آوردن فضل خدا (رزق و روزى) است. انسان داراى قواى فعال است و این قوا او را وادار مى‏کند به اینکه در جست‌وجوى رزق باشد و نیازهای زندگى خود را به‌دلیل بقاى خود تحصیل کند، از جاى برخیزد و تلاش کند. وجوب عمران و آبادانی اشاره به این نکته داشت که وسایل از هر نظر آماده است، اما شما باید با کار و کوشش زمین را آباد کنید و منابع آن را به‌دست آورید. یعنی خداوند متعال عمران و آبادى زمین را به شما تفویض کرده است.

نظر به نظام خلقت و فراهم‌کردن زمینه کسب‌وکار، دو نکته وجود دارد: اول اینکه شرایط زندگى در روى زمین برای انسان آماده شده است، از اعتدال هوا و وجود آب در بیشتر نقاط آن و وجود خاک براى کشاورزى و وجود وسایل ساختمان براى سکنى. دوم قرار دادن عیش و وسایل معیشت در روى آن، از وسایل خوراک، پوشاک، استراحت و ادامه زندگى. در قسمت بعدی ضمن بیان انواع کسب‌وکار به چگونگی استنتاج فقها به حرمت یا کراهت از روایات وارده اهل بیت علیهم السلام اشاره نمودیم.

 

مجید عنان پور خیرآبادی

 

فهرست منابع

  1. اردبیلى، احمد بن محمد) 1403( مجمع الفایده و البرهان فی شرح إرشاد الاذهان، 14 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اول.
  2. اصفهانى، مجلسى اول، محمدتقى (1406) روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، 13جلد، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، دوم.
  3. اصفهانى، مجلسى دوم، محمدباقر بن محمدتقى (1404)  مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، 26 جلد، دار الکتب الاسلامیه، تهران ـ ایران، دوم.
  4. بحرانى، آل عصفور، یوسف بن احمد بن ابراهیم (1423) الدرر النجفیه من الملتقطات الیوسفیه، 4 جلد، دار المصطفى لاحیاء التراث، بیروت ـ لبنان، اول.
  5. بغدادى، مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى (1413) المقنعه (للشیخ المفید)، در یک جلد، قم، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید ;، اول.
  6. حلّى، مقداد بن عبداللّه سیورى (1425) کنز العرفان فی فقه القرآن، 2 جلد، قم، مرتضوى، اول.
  7. خمینى، سید روح الله موسوى (1415) المکاسب المحرمه (للإمام الخمینی)، 2 جلد، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى ;، اول.
  8. دزفولى، مرتضى بن محمدامین انصارى (1415) کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط ـ الحدیثه)، 6 جلد، قم، کنگره جهانى بزرگداشت شیخ اعظم انصارى، اول.
  9. شریف مرتضى، على بن حسین موسوى (1405) رسایل الشریف المرتضى، 4 جلد، قم، دار القرآن‌الکریم، اول.
  10. صدوق(1404)من لا یحضره الفقیه، قم‏، جامعه مدرسین‏، چاپ دوم.
  11. صدوق(1383) علل الشرایع‏‏، انتشارت داورى‏، قم‏، چاپ چهارم.
  12. طباطبایی، محمدحسین(1374) تفسیر المیزان‏، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم‏.
  13. طبرسی، مترجمان (1360) مجمع البیان فى تفسیر القرآن‏، تهران، فراهانى‏، اول. ‏
  14. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن(1407) تهذیب الاحکام، 10 جلد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چهارم،
  15. عاملى، حر، محمد بن حسن(1409)  وسایل الشیعة، 30 جلد، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، اول.
  16. عاملى، سیدجواد بن محمد حسینى(1419)  مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلاّمه (ط ـ الحدیثة)، 23 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اول.
  17. عاملى، شهید اول، محمد بن مکى(1417)  الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دوم.
  18. (1410)  اللمعه الدمشقیه فی فقه الامامیه، بیروت، دار التراث ـ الدار الإسلامیه، اول.
  19. عاملى، شهید ثانى، زین‌الدین بن على(1410)  الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه (المحشّى ـ کلانتر)، 10 جلد، قم، کتابفروشى داورى، اول.
  20. (1413)  مسالک الافهام إلى تنقیح شرایع الاسلام، 15 جلد، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیه، اول.
  21. عاملى، کرکى، محقق ثانى، على بن حسین(1414)  جامع المقاصد فی شرح القواعد، 13 جلد، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، دوم.
  22. فاضل لنکرانى، محمد(1417) تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله ـ المکاسب المحرمه، قم، مرکز فقهى ائمه اطهار علیهم السلام، اول.
  23. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابویه(1386)  علل الشرایع، 2 جلد، قم، کتابفروشى داورى، اول.
  24. کلینى (1362) ‏ الکافی‏، تهران، اسلامیه‏، چاپ دوم.
  25. مجلسی، محمدباقر(1414)  بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
  26. محدث نورى(1408)  مستدرک الوسایل، قم، آل البیت علیهم السلام.
  27. مکارم شیرازى، ناصر(1374)  تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، اول.
  28. نجفى، صاحب الجواهر، محمدحسن(1404)  جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، 43 جلد، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، هفتم.