Print Logo
یکشنبه 31 شهریور 1398 ساعت 23:14

فراز و نشیب امداد در گفتگو با داود لشگری قهرمان کوهستان


یکی از خبرنگاران خوش ذوق حاضر در اردوی نویسندگان از فرصت پیش آمده بهره برده و در پایگاه هلال احمر شهید ملک زاده با داوود لشگری مسئول کارگروه جستجو و نجات هیات کوهنوردی استان مازندران به گفتگو نشسته است.

اولین بار آقای لشگری را در پایگاه هلال احمر شهید ملک زاده، در پلورِ آمل دیدم. همسر و دو فرزندشان هم همراهشان بود. همسرش برایم تعریف کرد که بچه‌ها تازه شب به پدرشان رسیده‌اند و صبح نتوانسته‌اند از بابا داودشان دل بکنند و برای همین همراهش آمده‌اند. گفت که او پس از هفت روز، تازه از دماوند برگشته‌، بسیار خسته‌ است و کاهش وزن ناشی از هفت روز عملیات در دماوند، کاملاً در چهره‌شان مشهود است. اما وقتی برای مصاحبه به سراغشان رفتم، با روی باز من را پذیرفت و افتخار این مصاحبه را به ما داد.

داود لشگری، متولد 1361 است. او مسئول کارگروه جستجو و نجات هیات کوهنوردی استان مازندران است؛ یعنی یک رنجر به تمام معنا. مهارت او فقط در اینها خلاصه نمی‌شود، لشگری تخصص‌های دیگری هم دارد مانند: تدریس جستجو و نجات در ارتفاع و فضای معلق، تدریس جستجو و نجات در بهمن، مربی سنگ نوردی داخل سالن، مربی نقشه خوانی و کار با قطب نما و مربی کوهپیمایی فدراسیون کوهنوردی. از او درخواست کردم، پیش از هر چیزی اندکی ما را با جمعیت هلال احمر و ساختارش آشنا کند و لشگری هلال احمر را برای ما اینگونه معرفی کرد:

هلال احمر یک سازمان غیرانتفاعی، عضو صلیب سرخ جهانی است که از سال 1301 تأسیس شد و به فعالیت‌های امدادی و بشردوستانه فعالیت دارد. پیش از انقلاب، سازمان، با نام و علامت شیر و خورشید سرخ بود، که پس از انقلاب به نام هلال احمر درآمد. هلال احمر در بحران‌هایی نظیر سیل، زلزله، جنگ و ... زمانی که تعداد مصدومین آنقدر زیاد است که دیگر از یک سازمان به تنهایی کاری ساخته نیست، ورود می‌کند.

در حال حاضر، در هر نقطه از کشور، حتی نقاط کور و یا حداقل آنتن دهی هم که باشیم، می‌توانیم با شماره 112 تماس بگیریم و کمک بخواهیم. این شماره جزو تماس‌های ضروری تلفن همراه است و ما را به مرکز کنترل فرماندهی عملیات هلال احمر وصل می‌کند. در بسیاری از حوادث می‌توانیم این شماره را بگیریم. مثلاً تصادفات جاده‌ای یا سقوط وسیله نقلیه به دره. در چنین حوادثی، خدمات نجات با هلال احمر است و خدمات امدادی با اورژانس با شماره 115. باز هم اگر اورژانس نتواند تمام مصدومان را پوشش دهد، هلال احمر به عنوان همکار ورود پیدا می‌کند و از آمبولانس‌های خود برای انتقال مصدومین استفاده می‌کند. در کوهستان نیز اگر اتفاقی رخ دهد اگر با شماره 112 تماس بگیریم، امداد کوهستان به کمک ما می‌شتابد و آن حادثه را پوشش می‌دهد.

پس از این آشنایی مختصر، به سراغ خود آقای لشگری، از بیان خودشان می‌رویم:

بنده از سال 79 کوهنوردی و سنگ نوردی را در یک باشگاه کوهنوردی در ساری، آغاز کردم. بعد از مدتی در سال 80 دیدیم اگر کسی از ما آسیب ببیند، کسی نیست که کمکش کند؛ وارد هلال احمر شدم و دوره امداد و کمک‌های اولیه را گذراندم. بعد این قضیه جدی‌تر شد، در سال 83 مربی جستجو نجات در ارتفاع و فضامعلق هلال احمر شدم.

ما در این راه خیلی جدی کار کردیم و با کمک دوستانمان دیواره‌ها و مسیرهای زیادی باز کردیم. 150 مسیر سنگ نوردی و دیوارنوردی جدید در مازندران باز کردیم. این مسیرها، مسیرهایی بود که تابحال صعود نشده بود، ما برای اولین بار صعود کردیم و مسیر را رول کوبی کردیم. یعنی مسیرهای غیر قابل رفتن را برای دیگر کوهنوردان مهیای استفاده کردیم. تمام مسافت را از ابتدا تا نوک مسیر، میخ کوبیدیم تا کوهنوردهای دیگر که می‌خواهند صعود بکنند از همین مسیر استفاده کنند. سال 92 آزمون استخدامی هلال احمر برگزار شد، چون این کار با روحیه من سازگار بود، آزمون دادم و به دلیل استعداد و علاقه زیاد از 200 نمره 200 را کسب کردم. استخدام شدم و به پایگاه امداد کوهستان پلور آمدم. سیستم سازمانی هلال احمر امداد کوهستان نیست، اما طبق اصول هفت‌گانه هلال احمر، که یکی از مهم‌ترین اصولش انسان دوستی است، هلال احمر برای تسکین آلام بشری، وارد قضیه امداد کوهستان نیز می‌شود. در ابتدا عملیات نجات در قله دماوند به این صورت سازمان یافته انجام نمی‌شد. اوایل کار امکانات کم بود، با وسایل شخصی امدادرسانی می‌کردیم. به مرور تجهیزات خریداری شد و اوضاع بهتر شد. اما هنوز هم نقص‌هایی وجود دارد. امداد کوهستان وظیفه هلال احمر نیست، اما با تعامل‌هایی که با فدراسیون کوهنوردی انجام شد، می‌توانیم به این قضیه ورود پیدا کنیم. وظیفه فدراسیون آموزش کوهنورد، و یا ایمن سازی مسیرهاست. همچنین از طرف فدراسیون کوهنوردی، ستادهای اطلاع رسانی و پیشگیری از حوادث کوهستان تشکیل شده که این ستاد هر هفته چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه در بارگاه سوم مستقر می‌شود و برای پیشگیری از حوادث به کوهنوردها راهنمایی می‌کند که دچار سانحه نشوند. اطلاعاتی نظیر اینکه چه زمانی صعود کنند، چه زمانی برگردند، هوا چگونه است و ... اما با همه اینها اگر اتفاقی هم بیفتد این دوستان در ستاد هستند و خدمات امدادی به افراد آسیب دیده ارائه می‌دهند. مثلاً در تابستان گذشته این خدمات به هزار مورد رسید. اگر حوادث خیلی شدیدتر بود و فدراسیون به کمک نیاز داشت، هلال احمر ورود پیدا می‌کند. مثلاً ما پارسال دوازده پرواز برای انتقال مصدوم داشتیم و هلال احمر در چنین حوادثی کمک حال فدراسیون است. اما در حال حاضر نیز امکانات ما چندان سازمان یافته نیست. مثلاً بالگردهای ما توانایی ارتفاع بیش از 4000 متر را ندارند و مجاز به پرواز در بیش از این ارتفاع نیستند. یا هلیکوپترهای ما سان سِت و محدودیت زمان پرواز دارند و مخصوص روشنی هستند و در شب امکان پرواز ندارند و این محدودیت‌ها باعث می‌شود هر زمان که نیاز به هلیکوپتر داشتیم، نتوانیم هوایی اقدام کنیم و ناگزیر به اقدام زمینی هستیم.

اقدام زمینی مستلزم صرف زمان است و زمان در حوادث اهمیت بسیاری دارد. گاه جان یک انسان بسته به چند دقیقه است. ما سعی کرده‌ایم که با تمرین‌های سخت، آمادگی‌مان را زیاد کنیم و این زمان را به حداقل برسانیم. ما هر روز 14 تا 20 کیلومتر پیمایش دوِ کوهستان انجام می‌دهیم. یعنی از ارتفاع بالا می‌رویم و دوباره با سرعت بسیار زیاد این مسافت را برمی گردیم تا آمادگی‌مان افزایش پیدا کند. در حالت عادیِ پیمایش قله دماوند، چهار الی پنج ساعت زمان لازم است تا به پناهگاه برسیم و بعد از پناهگاه تا قله، پنج ساعت زمان لازم است. جمعاً ده ساعت. بسیاری از کوهنوردها نیز این کار را در دو روز انجام می‌دهند، یعنی روز اول را هم هوایی می‌کنند، تا روز دوم صعود به قله داشته باشند. اما ما با تمرین و سختی بسیار، این زمان را به سه ساعت در روز رسانده‌ایم. یعنی یک ساعته خودمان را به پناهگاه می‌رسانیم و دو ساعته خودمان را به قله می‌رسانیم. ما سعی می‌کنیم آمادگی جسمانی خودمان را در بهترین حالت نگه داریم تا اگر کسی دچار سانحه شد، خیلی سریع نجاتش دهیم. وقتی از تعداد افرادشان پرسیدم او اینگونه پاسخ داد: در امداد کوهستانِ قله دماوند، تعداد بچه‌هایی که اینکار را باهم انجام می‌دهیم چهار یا پنج نفر است. این تعداد کم عملاً به خاطر سختی زیاد این کار است، که هم باید مهارت بسیار داشت، هم تحمل شرایط بسیار سخت. مثلاً ما در هفت روز گذشته کامل در دماوند بودیم. برای جستجوی یک تیم چهار یا پنج نفره که در جبهه شمال شرقی دماوند مفقود شده بودند، هر روز به ارتفاع 4500 یا 5000 متری می‌رفتیم، بعد دوباره برمی گشتیم پایین و دوباره جست و جو را آغاز می‌کردیم و به سمت قله می‌رفتیم. اینکه هر روز این مسافت را در شرایط خاص قله دماوند پیمایش کنی، اصلاً کار راحتی نیست و سختی‌های بسیار دارد.

از حقوق و مزایایش سؤال کردم، سکوت کرد. می‌دانستم که ایشان و دوستانشان با هدفی غیر از پول، در این راه قدم گذاشته‌اند. بعضی از بچه‌های امدادگر، با یک مبلغ بسیار ناچیز «حدوداً شصت هزارتومان در روز» این کار سخت را انجام می‌دهند. کدام یک از ما حاضریم برای این مبلغ که حتی کرایه ماشین را نیز تأمین نمی‌کند، به ارتفاع پنج هزار متری برویم و هفت روز کامل را با این شرایط سخت در دماوند جست و جو کنیم؟ آن هم در میان آن دره‌های ریزشی که اگر ثانیه‌ای غفلت کنی، جانت را از دست داده‌ای! همین شرایط سخت باعث شده، هر کسی در این مسیر وارد نشود، زیرا کمترین هزینه در این راه جان عزیز آدم است.

وقتی از ایشان پرسیدم، با وجود این سختی کار، آیا در صدد تربیت نیروهای جدید و جایگزین هستند، پاسخ داد: یکی از فعالیت‌های مثبت ما، تشکیل ستادهای اطلاع رسانی در دماوند است. امدادگرهای جدید ما وارد کار می‌شوند، ما آن‌ها را به ارتفاع 4200 متر می‌بریم و آن‌ها در ارتفاع، درگیر کار امدادی می‌شوند، یعنی هر روز مجبور می‌شوند تا ارتفاع حدوداً 5000 متری دماوند بروند و بعد مصدوم را به پایین منتقل کنند.

این قضیه سطح آمادگی جسمانی، و سطح توانایی امدادگر را بالا می‌برد و ما در خیلی موارد می‌توانیم از حضور این امدادگر استفاده کنیم. ما این کار را از سال 92 آغاز کرده‌ایم و آرام آرام داریم چند نفر را به این سیستم اضافه می‌کنیم اما کار سخت و طاقت فرسایی است و هر کسی طاقتش را ندارد. مثلاً ما در بعضی روزها که بچه‌ها برای امدادرسانی به بارگاه سوم می‌روند، سی الی چهل نفر مصدوم داریم. مصدومیت‌هایی مانند ارتفاع زدگی، هیپوترمی، آدم مغزی، آدم ریوی، شکستن دست و پا، بیهوشی در ارتفاع و ... که این مصدومین باید به پایین حمل شوند.

گاهی یک امدادگر در ارتفاع 5000 متر یک مصدوم را روی کول می‌گذارد و به پایین حمل می‌کند. این در حالی است که در آن ارتفاع و جو، بدن حالت طبیعی ندارد، آدم دچار بی حالی و بی رمقی می‌شود و حتی راه رفتن معمولی، یا صحبت کردن برای انسان سخت است، چه برسد به اینکه یک انسان را روی کول بگذاری و به پایین، با آن خطرات فراوان، حمل کنی. اما بچه‌های ما به این توانایی رسیده‌اند و با تمام وجود، به انسان‌ها کمک می‌کنند. برایمان کمی از قله دماوند بگویید و بفرمایید که برای فتح قله دماوند چه فصلی را انتخاب کنیم؟ قله دماوند قدیمی‌ترین قله صعود شده تاریخ کوهنوردی بشر است. یکی از دلایل آن استخراج گوگرد بوده است.

گوگرد کاربردهایی مانند آتش روشن کردن، یا ضدعفونی کردن داشت. آن‌ها گوگرد را استخراج می‌کردند، در پوست گاو و گوسفند پر می‌کردند و به پایین می‌انداختند یا قِل می‌دادند. دماوند چهاردهمین قله مرتفع دنیا از نظر میزان پیمایش است. شانزده یال اصلی دارد، 57 مسیر فرعی برای صعود دارد و چهار جبهه اصلی که در هر چهار جبهه، پناهگاه داریم و کوهنوردها در ارتفاع 4200 متر می‌توانند استراحت کنند و بعد صعود کنند.

در ایران 95 درصد کوهنوردها و یا حتی بیشتر، تابستانی هستند، یعنی به محض اینکه مهر شروع می‌شود، صعودها تمام می‌شود، تا تابستان سال بعد. این به دلیل شرایط سخت دمایی است. هر هزارمتر که بالا می‌رویم، دمای هوا پنج الی شش درجه کاهش پیدا می‌کند. دما در تابستان، در بدترین حالت به منفیِ سیزده می‌رسد، ولی در زمستان به منفی شصت و یا هفتاد هم ممکن است برسد. اگر جوانان یا نوجوانان بخواهند وارد هلال احمر شوند چه باید کنند؟ در سازمانِ جوانان هلال احمر دوره‌هایی برگزار می‌شود، نوجوان‌ها می‌آیند و بدون هیچ گونه محدودیتی ثبت نام می‌کنند و دوره‌هایی را می‌بینند. وقتی سنشان بیشتر می‌شود، وارد سازمان امداد و نجات می‌شوند، در آنجا دوره‌های سخت‌تر و فشرده‌تری برایشان گذاشته می‌شود تا بتوانند یک امدادگر خوب شوند. هر چه پیشرفت کنند، به درجه بالاتری می‌رسند. ترتیب درجه‌ها در هلال احمر اینگونه است: امدادگر سه، امدادگر دو، امدادگر یک- وقتی دوره‌های تخصصی بگذرانند، نجات گر سه، نجات گر دو، نجات گر یک- وقتی تمام دوره‌ها را بگذرانند دوره ایثار است که این امدادگر می‌تواند در تمام حوادث نظیر جاده، سیلاب، آوار و کوهستان ورود پیدا کند. در همین دوره‌ها، ما دوره امداد کوهستان را نیز، به شکل دوره‌های شش الی هفت روزه برگزار می‌کنیم، اگر علاقه داشته باشند، دوره‌های کامل‌تری به نام دوره ارتفاع نیز هست که نجات در فضای معلق را به افراد آموزش می‌دهیم. در نجات‌های شهری، یا حوادثی نظیر خرابی ساختمان‌ها و برج‌هایی که امکان دسترسی به آن‌ها وجود ندارد، این افراد می‌توانند وارد شوند و افراد مصدوم را منتقل کنند. آموزش‌های ما به صورتی است که عملاً نقطه غیرقابل دسترسی برای امدادگرانمان وجود ندارد. خصوصاً در ایران که ما سخت‌ترین رشته کوه‌ها را داریم، مثلاً در فرانسه بلندترین ارتفاع 4800 متر است و یا در آلمان بلندترین ارتفاع 2600 متر بیشتر نیست، اما در ایران 5600 متر ارتفاع را داریم و یکی از دلایل محدودیت‌های پروازی ما همین است.

آن‌ها می‌توانند به دلیل فشار هوای مناسب، با هلیکوپتر، به همه جا دسترسی پیدا کنند، اما در ارتفاعات بالای 4000 متر بالگردهای 205 یا 412 ما نمی‌توانند پرواز کنند و حتماً باید هلیکوپتر mi17 باشد. هر چند این مدل نیز بالگرد ترابری است نه امدادی. هلیکوپترِ مخصوص امداد و نجات مدل یوروکوپتر است که می‌تواند تا ارتفاع 8000 متر پرواز کند، اما در ایران ما به دلیل تحریم از بالگردهای مخصوص امداد و نجات محروم هستیم.

یک خاطره نیز برایمان تعریف کنید: خاطرات خوب و بد زیادی دارم، که به علت فراوانی فراموشم می‌شود و در خاطرم نمی‌ماند. اما یکی از آن‌ها که در خاطر دارم این است: نجات کوهنوردی در جبهه شمال شرقی دماوند که چهار روز بود گم شده بود. ما در جبهه‌های مختلف گشته بودیم و هنوز او را نیافته بودیم، زیرا این فرد خودش را در ارتفاع 4600 در جان پناهی، قرار داده بود و قابل رویت نبود، زیرا دماوند یک قله آتش فشانی است و سوراخ‌ها و جان پناه‌های زیادی دارد. وقتی این فرد را در ارتفاع 4700 متری یافتیم، افرادمان رفتند تا صدمتر او را به پایین بیاورند، اما آنقدر ضعیف شده بود که بیهوش شد. ما آمدیم در ارتفاع 4200 متری در پناهگاهِ تخت فریدون و از آنجا درخواست پرواز دادیم. بالگرد آمد و بالای سر مصدوم به پرواز درآمد و با وینچ بنده را پایین فرستاد. من مصدوم را که نفس‌های آخرش را می‌کشید، در بسکِت ثابت کردم و بعد با وینچ ما را بالا کشیدند. مصدوم چهار روز بود بدون آب و غذا در کوه مانده بود و واقعاً اگر هلیکوپتر امداد نمی‌رسید و او را با سرعت منتقل نمی‌کردیم، زنده نمی‌ماند. یادم هست ساعت شش عصر بود و هلیکوپتر داشت به سان سِت «هلیکوپتر یک ساعت مانده به غروب آفتاب باید در منطقه مخصوص خود باشد» خودش نزدیک می‌شد و ما باید خیلی سریع کارمان را انجام می‌دادیم. وقتی داشتیم مصدوم را میکشیدیم بالا، نفر دوم که روی صخره گیر کرده بود را هم پیدا کردیم، دوباره برگشتیم و او را هم با وینچ بالا کشیدیم. هر دو مصدوم را با بالگرد به بیمارستان میلاد انتقال دادیم و آن‌ها نجات یافتند.

در انتها باید بگویم که جناب آقای لشگری، دارای درجه ایثار هستند. این درجه یعنی حاضری از تمام زندگی‌ات برای کمک به انسان‌ها بگذری و نام این افراد را از نظر من باید قهرمان گذاشت. امیدوارم قدر این قهرمان‌ها را بدانیم، خودشان و خانواده‌شان را حمایت کنیم و سختی‌های کارشان را با حمایت‌ها شیرین کنیم.

فاطمه نفری

4006009/22/2019 11:00:55 PMhttp://Media.nvhelal.ir/Image/2019/09/201909107422145094_Thum.jpg
6006009/22/2019 11:00:55 PMhttp://Media.nvhelal.ir/Image/2019/09/201909107410033663_Thum.jpg