Print Logo
جمعه 18 مرداد 1398 ساعت 17:52

تاریخ و موقعیت مکه و نقش آن در رشد اسلام


رسالت پیامبر(ص)در شهر مکه آغاز شد، شهر مکه، برای ابلاغ و گسترش اسلام از زمینه ای برخوردار بود که مناطق دیگر جهان از آن بی بهره یا کم بهره بودند. ویژگیهای این منطقه از جهات مختلفی می توانست در تکامل و رشد اسلام در میان مردم مؤثر باشد.

نخستین مسأله، تقدس کعبه نزد اعراب بود. کعبه ای که حضرت ابراهیم (ع)بنا کرد، از قرن ها قبل از بعثت، به عنوان خانه و معبدی محترم مورد توجه همگان قرار داشته و تقدس خاصی به مکه می بخشید، این تقدس تا جایی بود که در پناه و پرتو کعبه، مکه شهر امن و امان تلقی می شد . از کتب تاریخی به دست می آید که کعبه نزد اکثر ملل جهان از قدیم الایام مورد احترام بوده است، ایرانیان صائبی مذهب و آشوریان،کعبه را یکی از خانه های هفتگانه و معظم جهان می پنداشتند و چون کعبه بسیار قدیمی بود برخی آن را خانه«زحل»می دانستند.

ایرانیان معتقد بودند روح «هرمز»در کعبه حلول کرده و گاه برخی به زیارت آن می آمدند.یهودیان برای کعبه احترام قائل بودند و خدای را در آنجا بر اساس دین ابراهیم عبادت می کردند . در کعبه تصویر ابراهیم و اسماعیل(ع)وجود داشت در حالی که در دست آنها تیرهایی (ازلام)دیده می شد، همچنین تصویر مریم و حضرت مسیح(ع) در آنجا بوده و این نشان دهنده آن است که مسیحیان نیز همچون یهودیان به کعبه احترام می گذاشتند.زمخشری حکایتی در باب نامگذاری زمزم نقل کرده که ضمن آن از آمدن بابک بن ساسان به مکه یاد شده است. حکایت مزبور را با اندکی تفاوت مسعودی و حموی نیز نقل کرده اند. (1) اعراب نیز که کعبه را خانه خدا و ساخته دست حضرت ابراهیم(ع)می دانستند، برای آن احترام خاصی قائل بودند و از هر سو برای حج به مکه می آمدند.این سنت از دین ابراهیم(ع)در میان آنان باقی مانده بود.احترام هندیان نسبت به کعبه،بویژه«حجر الاسود»نیز نقل شده است. (2)

دومین مسأله آن که مکه یک مرکز تجاری بود و افزون بر آن که مکیان اهل تجارت بودند، (3) و هر سال دو مرتبه راهی مناطق شامات و یمن و حبشه برای تجارت می شدند، خود مکه نیز محل رفت و آمد کاروان هایی بود که از شما به جنوب یا از غرب به شرق می رفتند، از این رو مکه محل رفت و آمد بسیاری از تجار آن روزگار بود.

سومین مسأله آن که مکه حرم تلقی می شد. وقتی ابراهیم(ع) به این منطقه لم یزرع (4) آمد، اقدام به بنای خانه ای نمود (5) که«بیت الله الحرام»نام گرفت. ابراهیم(ع) پس از ساختن کعبه دعا کرد تا خدا مکه را شهری امن قرار دهد (6) ،خداوندی دعای او را مستجاب فرمود و آنجا را«حرم امن» قرار داد (7) چنان که خود نیز به این شهر قسم یاد می کند. (8) علاوه بر حرمت مکه، ماه های حرام عاملی بود تا قبایل در ماه های مزبور به راحتی و با اطمینان از عدم حمله قبایل دیگر،بتوانند به مکه و بازارهای اطراف آن بروند. (9(

چهارمین مسأله موقعیت جغرافیائی مکه نسبت به جهان آن روز بود. این شهر در میان ایران و روم در شرق و غرب،وضعیت میانه ای داشت و بویژه بعدها در گسترش دعوت اسلامی در هر دو سوی جهان نقش مهمی داشت. (10)

ویژگی های گفته شده برای شهر مکه، سبب شد تا هم از لحاظ«خبری» و هم از جهت«عملی» این شهر نقش مهمی را در گسترش نهضت ایفا کند. روشن است که تکلیف پیامبر(ص) ابلاغ اسلام به مردم بود (11) ، و گسترش خبری اسلام از این نقطه به سراسر جهان و مناطق دور افتاده جزیرة العرب، خود عمل به این وظیفه مهم بود. امن بودن شهر مکه که عرب به پیروی از ابراهیم (ع) آن را پذیرفته و مراعات می کرد سهمی قابل توجه در کار نشر دعوت اسلامی داشت. در این جا به نمونه هایی از این تأثیر اشاره می کنیم:

از آنجا که اعراب در ایام حج، از سراسر جزیرة العرب به مکه می آمدند، رسول خدا(ص) از این فرصت استفاده می کرد، با رؤسای قبایل مختلف تماس می گرفت و آنان را به اسلام دعوت می فرمود، او در میان قبایل رفته و اسلام را به آنان عرضه می داشت، ابو لهب نیز به دنبال او حرکت می کرد و می کوشید تلاش پیامبر(ص) را خنثی سازد. پیامبر(ص)در همین رابطه قبایل«بنی صعصعه»، «بنی حنیفه»، «کنده» و «کلب» را ملاقات و آنان را به اسلام فراخواند. (12)

در یکی از همین ملاقات ها بود که رسول خدا (ص) گروهی از یمنی ها را نیز به اسلام دعوت کرد . (13) زمینه گروش مردم یثرب به اسلام نیز در همین تماس های موسم حج فراهم شد،گروهی از یثربیان در مراسم حج با پیامبر (ص) آشنا شدند و دعوت او را شنیدید، آنها ابتدا شش نفر بودند، در پیمان «عقبه اولی» 12 نفر شدند، و سال بعد هفتاد و اندی مسلمان مدنی در موسم حج با پیامبر ملاقات کردند. (14)

تأثیر این تماس ها در نشر اسلام از وحشت قریش در موسم حج به دست می آید. آنان قبل از شروع مراسم جلساتی ترتیب داده و برای جلوگیری از دعوت اسلام به مشورت و تبادل نظر می پرداختند، یکی می گفت بهتر است بگوییم محمد(ص)دیوانه است! دیگری می گفت بگوییم شاعر است!دیگری می گفت می گوییم ساحر است و...! (15)

از«کعب بن مالک»نقل شده که پیامبر پس از سه سال دعوت مخفی،تبلیغ خود را علنی کرد،و در ایام حج به دنبال حجاج به خانه هایشان می رفت و آنان را به اسلام دعوت می فرمود،بعد از مدتی از قبایل آنان پرسش می کرد و قبیله قبیله به سراغ آنان می رفت. (16(

زمانی در ایام حج، بازارهای معروف «عکاظ» و «مجنه» و «ذی المجاز» بر پا می شد، پیامبر(ص) به این بازارها می آمد و مردم را به اسلام فرا می خواند (17) گیب با ارائه تصویری ازشهر مکه تأثیر آن را در موفقیت رسول خدا(ص) بیان می کند:«مکه در زمان او ده کوره ای خواب آلود و دور از هیاهوی جهان نبود. شهری تجاری پر ازدحام ثروتمندی بود. تقریبا مرکزیت بازرگانی میان اقیانوس هند و مدیترانه را به خود اختصاص داده بود ...شهروندان مکه در حالی که نوعی سادگی بومی عربی را در آداب و رسوم و نهادهای خود حفظ کرده بودند، اطلاعات وسیع از مردم و شهرهای مختلف در روابط بازرگانی و سیاسی خود با قبایل عرب و مقامات رومی به دست آورده بودند.

این تجارب قوای فکری و عقلی رهبرانشان و همچنین سجایای اخلاقی ایشان یعنی دوراندیشی و خویشتنداری را که در مردم عربستان به ندرت وجود داشت تقویت و تحریک کرده بود. توفق اخلاقی ای که از این راه مکیان نسبت به افراد قبایل حاصل کرده بودند باز به وسیله عاملی دیگر تقویت شده بود و آن عبارت بود از داشتن تعدادی از معابد و اماکن مقدس در شهر مکه و اطراف آن. تأثیر این زمینه استثنایی را در سراسر زندگی محمد(ص) می توان باز یافت. اگر بخواهیم درباره این موضوع از جنبه صرف بشری بحث کنیم باید بگوییم که رمز توفیق یافتن محمد(ص) در مکی بودن آن حضرت بود. اما مکه در برابر فروغ سعادت از ظلمت نکبت نیز بهره داشت. این تاریکی،عبارت بود از مفاسد خاص یک جامعه ثروتمند بازرگانی، وجود نهایت فقر از یک سو و غایت توانگری از سوی دیگر. (18(

این سخن اخیر نشانی از وجود موانع عمده بر سر راه رسالت رسول خدا (ص) بود.

 

 

تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا (ص)، رسول جعفریان

www.moballeq.ir

پی نوشت ها:

  1. ربیع الابرار،ج 1،ص 224،مروج الذهب،ج 1،ص 265،معجم البلدان،ج 4،ص 400
  2. تفسیر المنار،ج 10،ص 420،المیزان،ج 3،ص 398
  3. مجمع البیان،ج 10،ص .545
  4. ابراهیم، 37
  5. بقره، 127
  6. ابراهیم،35،بقره، 126
  7. عنکبوت، 67
  8. التین، 4
  9. نک:سنن النسائی،ج 2،ص 333،مسند احمد،ج 1،ص 228،361 و نک:الصحیح من السیرة النبی(ص)،ج 3،ص 308
  10. فقه السیرة،ص 30،به نقل از:الصحیح من سیرة النبی(ص)،ج 1،ص .166
  11. آل عمران،20،مائده،92 و 99،نحل،35 و 82،نور،54،عنکبوت،18،یس،17،تغابن، 12
  12. انساب الاشراف،ج 1،ص 239 238
  13. انساب الاشراف،ج 1،ص 67،المصنف،ابن ابی شیبه،ج 7،ص 336
  14. انساب الاشراف،ج 1،ص 239،وفاء الوفاء،ج 1،ص 222
  15. انساب الاشراف،ج 1،ص 133،بحار الانوار،ج 18،ص 198،السیرة النبویه،ابن هشام،ج 1،صص 271270،عیون الاثر،ج 1،ص 191
  16. نک:حیاة الصحابه،ج 1،ص 81 65
  17. حیاة الصحابه،صص 8180،السیرة النبویة،ابن کثیر،ج 1،ص 462،الطبقات الکبری،ج 1،ص 216
  18. اسلام،بررسی تاریخی،ص 43 42