چند سال پیش که "انسا" خبرگزاری رسمی ایتالیا اعلام میکرد که: «اسلام در همه جهان، از مرزها فراتر رفته است و برای دوباره برپا کردن زندگی، در دنیای بحرانزده کنونی به سیستمی جدید تبدیل شده است. [1]» کمتر کسی باور میکرد که اسلام هم میتواند راهحلی برای بحرانهای انسان معاصر بیان کند.
سالهای سال بود که مذهب به حاشیه رفته بود و دین نای بلند شدن و دعوی اداره زندگی را از دست داده بود. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، مجددا مذهب به زندگی بازگشت و توانست همه آنچه را که انسان جدید گم کرده بود بیابد و او را به مسیر اصلی باز گرداند.
با وقوع چنین حادثه بزرگی، جهان به ویژه جهان اسلام به نقش تعیینکننده معنویت در حل معضلات انسان معاصر پی برد و شعار بازگشت به سنت و مذهب مورد توجه همگان قرار گرفت. اما آنان که ماهیت دین اسلام را نمیشناسند و از درک جهان اسلام عاجزند؛ هرگز پیشبینی نمیکردند نشانههای سیاسی قرآن و سنت، به مسلمانان، چسبیده و از آنان فاصله نمیگیرد و دوباره آنان را در همه عرصههای زندگی با خود درگیر میکند.
این همان چیزی است که امروزه غربیان از آن به بازگشت دوباره مذهب به سیاست یا عصر «پست سکولاریسم» یاد میکنند. این عصر که بر باز گشت معنویت تأکید میکند علاوه بر اینکه سکولاریسم را تلطیف میکند به نوعی هم، به تقویت روندهای انقلابی یا رادیکالیسم میانجامد.
ترکیب این سه عنصر یعنی باز گشت به مذهب، به حاشیه رفتن سکولاریسم و فرا رفتن از روشهای اصلاحی و روی آوردن به اقدامات انقلابی، چیزی است که «راجر هاردی» آن را محصول «فرزندان خمینی» میخواند.
فرزندان خمینی دربرگیرنده نه مؤمنی که در رکاب او به مبارزه برخاسته بلکه همه کسانی است که پیام او را سخن خدا و پاسخ به ندای فطری خود میدانند.
از نظر هاردی: «اسلام، امروز بزرگترین مسأله غرب است؛ حتی یک مسأله جهانی است، اسلام، امروز نه تنها در خاورمیانه؛ بلکه در همه جا، عالمگیر شده است و مبارزه با آن بسیار مشکل.» [2]
اینکه مبارزه با اسلام به قرائت امام خمینی (ره) برای کلیت غرب مشکل است به دین مسأله باز میگردد که جهان اسلام حتی آرمانهای مدرن خویش مثل آزادی و دموکراسی را نه در نظام دانائی غرب بلکه در ذیل جهانبینی اسلام مطالبه میکند؛ به همین دلیل است که امروزه در پس و پیش شعارهای مردم مصر و تونس، همان شعار همیشگی مسلمانان یعنی «الاسلام هو الحل» قرار گرفته است.
"الاسلام هو الحل" شعاری است که مسلمانان در سالهای پس از جنگ جهانی اول و دوم مرتب بر زبان جاری ساختهاند. تمام مصلحان مسلمان از سید جمالالدین اسدآبادی گرفته تا راشد الغنوشی، تنها راهحل کنونی معضلات مسلمانان را «اسلام» دانستهاند.
این راهحل همان راه حلی است که تنها در ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی رسید و سرنوشت عمومی تفکر اسلامی در جهان را متأثر از خود کرد، و امروزه به رهبری حضرت آیتالله خامنهای (دامت برکاته) با درایت و اقتدار همچنان به پیش میرود اگر چه دشمن با ساز وکارها و ابزار نوینی وارد کارزار شده است، اما همواره مغلوب خشم دینی ملتها است.
انقلاب اسلامی ایران به دلیل جذابیتهایی که در شعارها و اهداف خویش دارد، همواره پدیدهای اثرگذار در جهان اسلام بوده است. این اثربخش به طور طبیعی و یا ارادی و برنامهریزی شده، در کشورهای مسلمان بازتاب یافته و دولتها و جنبشها و سازمانهای دینی را در آن جوامع به درجات مختلف متأثر کرده است.
امروزه نه تنها علاقمندان و شیفتگان انقلاب اسلامی؛ حتی دشمنان و مخالفان انقلاب تردیدی ندارند و معترفاند که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سقوط رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی در سال 1357 ش (1979 م) نقطه عطف مهمی نه تنها در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی جهان اسلام و حتی جهان بشریت بوده است. این انقلاب از یک طرف به نظام مستبد و وابسته شاهنشاهی پایان داد و از سوی دیگر در عصری که هیچکس پیشبینی نمیکرد حکومتی مذهبی برپا گردد توانست پس از گذشت 1400 سال از رحلت نبی گرامی اسلام (ص) نظامی بر پایه ارزشهای اسلامی و مذهبی برپا کند و اینگونه به مدت ربع قرن در برابر این همه مشکلات، توطئهها و فشارهای خارجی و داخلی دوام آورد، استحکام یابد و کارایی خود در دنیای مدرن متکی بر سکولاریزم و لائیزم را به اثبات برساند.
تحولات پرشتابی که پس از انقلاب اسلامی در ایران رخ میداد همه مسلمانان را به درجات متفاوتی متأثر از خود کرد. دولتهای اسلامی که پایههای مشروعیت خویش را متزلزل یافتند کوشیدند با راهاندازی نمادهای دموکراسی، برای دوام خود مشروعیت دینی و مردمی دست و پا کنند. [3] ملتهای مسلمان نیز که نوعا سهمی در قدرت سیاسی نداشتند به این نتیجه رسیدند که باید در سرنوشت خویش مشارکت کنند و از روند سلطه دولتهای وابسته و مستبد بکاهند. این نشان میداد که روند تحولات جهان اسلام، پس از انقلاب اسلامی با سالهای پیش از آن متفاوت شده و بیداری جهان اسلام با معنا و مفهوم جدیدتری پیدا کرده است.
اگرچه از حدود یک قرن پیش، مصلحانی چون سید جمالالدین اسدآبادی در جهان اسلام ظهور کرده و شعار بازگشت به اسلام و رویارویی با فرهنگ غرب را سر میدادند اما پیروزی انقلاب اسلامی به همه مسلمانان ثابت کند بازگشت به اسلام تنها یک خیال نیست و میتواند واقعیت هم داشته باشد.
میتوان ادعا کرد اولین بازتاب پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم اقتدار آن در رویارویی با بحرانها و توطئههای گوناگون، به خصوص در تقابل با دنیای قدرتمند غرب، بود که روز به روز بر امید و اعتماد مسلمانان جهان افزود و آنها را نسبت به بازگشت به عصر شکوهمند اسلامی امیدوارتر کرد. در واقع آنچه آرنولد توین بی در کتاب تمدن در بوته آزمایش در سال 1949 پیش بینی کرده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی عینیت یافت.
«پان اسلامیسم خوابیده است، با این حال ما باید این امکان را در نظر داشته باشیم که اگر پرولتاریای جهان (مستضعفین) بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضد غربی شود، این خفته بیدار خواهد شد. بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام و حتی اگر این روح به قدر خفتگان هفتگانه در خواب بوده باشد اثر روحی محاسبه ناپذیری داشته باشد. زیرا ممکن است پژواکهای یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. اگر وضع کنونی بشر به یک جنگ نژادی منجر شود اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.» [4]
البته میزان تأثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر همه جوامع اسلامی یکسان و یکنواخت نبوده؛ بلکه با توجه به قرابتهای فکری، فرهنگی و جغرافیایی درجه تأثیر آن متفاوت بوده است و چون این انقلاب بر پایه تعالیم دین اسلام و مکتب اهلبیت به پیروزی رسید، زمینه تأثیرگذاری آن با توجه به همین امر متفاوت بود.
الف ـ بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان
انقلاب اسلامی بر مسلمانانی که پیرو مکتب اهلبیت بودند ـ شیعیان جهان ـ تأثیر فوقالعاده و شگفتی گذاشت. میتوان ادعا کرد جایگاه شیعیان جهان را از حاشیه به مرکز ثقل تحولات جهان اسلام منتقل کرد. شیعیانی که در طول چند قرن همواره در اقلیت و آماج حملات شدید تبلیغاتی، به ویژه توسط حکام و خلفای بلاد اسلامی، بودند و با تکیه بر اصل تقیه حتی از بروز اندیشههای خود هراس داشتند، با این پیروزی جانی دوباره گرفتند و در صف اوّل مبارزه با امپریالیسم و استکبار ایستادند.
شرقشناسان و اسلام شناسان غربی که تا این زمان توجه چندانی به مکتب تشیع نداشتند و اسلام را از دریچه اکثریت میدیدند و مطالعات و تحقیقات خود را بیشتر بر پایه شناخت اسلام از دیدگاه اهل سنت و جماعت قرار داده بودند، ناگهان متوجه این غفلت بزرگ شدند و احساس کردند در شناخت مکتب تشیع دچار ابهام شدیدیاند.
در همین راستا بود که مسیر تحقیقات خود را تغییر دادند و با تشکیل کنفرانسها و سمینارهای مختلف و متعدد و انتشار مقالات و کتب گوناگون تلاش وسیعی را برای شناخت بهتر این مکتب آغاز کردند. به جرأت میتوان ادعا کرد که شناخت اسلام از دید غیرمسلمانان که قبلاً معطوف به شناخت تعالیم اسلامی با تعبیر اهل سنت و جماعت بود، تحول اساسی پیدا کرد و گرایش به درک اسلام از دید مکتب تشیع بیشتر شد.
اگرچه آمار دقیقی در دسترس نیست؛ اطلاعات موجود گویای این واقعیت است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تعداد کسانی که از دریچه مکتب اهلبیت به دین اسلام گرویدهاند، به طور چشمگیری افزایش یافته است؛ در حالی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صرفا کسانی اسلام را از این مسیر انتخاب میکردند که در اثر آشنایی و برخورد تصادفی با ایرانیها یا شیعیان تحتتأثیر قرار میگرفتند.
این امر حتی در مورد تغییر مکتب از مکاتب چهارگانه اهل سنت به مکتب جعفری هم صدق میکند بدین معنا که شمار قابل توجهی از اهلسنت در اثر پیروزی انقلاب اسلامی علاقه جدی به شناخت واقعیتهای مکتب تشیع پیدا کردند و به دنبال یافتن رموز و ساز و کاری بودند که در اثر آنها انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و توانست نظامی را تأسیس کند که در آن ارزشهای اسلامی حاکم باشد.
طبق اطلاعات به دست آمده، تنها در نیجریه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جمعیت شیعیان آن از پانزده هزار نفر بیش از پنج میلیون نفر رسیده است. در بسیاری از جوامع اسلامی همچون مالزی، اندونزی در خاور دور هم که قبل از پیروزی انقلاب نامی و اثری از مکتب تشیع دیده نمیشد، به تدریج اقلیت شیعه شکل گرفت و جایگاه مطلوبی میان مکتبهای مختلف اسلامی پیدا کرد.
از همه مهمتر تأثیر و بازتاب عظیمی بود که انقلاب اسلامی میان شیعیان لبنان به وجود آورد و آنها را که با وجود داشتن اکثریت نسبی، در شرایط سیاسی و اجتماعی اسفناکی به سر میبردند، ناگهان بیدار کرد و از آنها که جامعه لبنان به عنوان محرومین شناخته میشدند [5]، بمبهای متحرکی ساخت که توانستند در برابر اشغالگران، در مدت کوتاهی، پنج قدرت بزرگ غربی [6] را بدون دادن کوچکترین امتیازی وادار به فرار از این کشور بنمایند و امروز در حقیقت حزباللّه لبنان به عنوان نماد خارجی بازتاب انقلاب اسلامی چون ستارهای میدرخشد.
لبنان نه تنها کانال حضور انقلاب اسلامی در کل جهان عرب است، بلکه مهمترین کانال برای تأثیر بر مسأله قدس، فلسطین و منازعه اعراب و اسرائیل است. این سر پل همچنان فعال و پویاست و با خروج اسرائیل از جنوب لبنان پس از 22 سال، محرز شد که حزباللّه و مقاومت اسلامی که بازوی انقلاب اسلامی به حساب میآیند، سهم اساسی در این امر داشتند. چنانچه در تقارن یا توالی انقلاب اسلامی ایران، حرکت سیاسی ـ اسلامی متشابهی در هر یک از کشورهای اسلامی اتفاق افتاده باشد، میتوان این فرضیه را با قوت بیشتری بیان کرد که این امر معلول انقلاب اسلامی بوده است.
برای نمونه، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مردم عراق ـ به خصوص شیعیان ـ به صورت تودهای یا تشکیلاتی هیجانات و واکنشهای وسیعی، مشابه مردم ایران، نشان دادند که میتوانست ناشی از تأثیر انقلاب اسلامی باشد. [7]
عراق به عنوان یک کشور مهم عربی با اکثریت شیعی و قدرت نفتی، کانال مناسب دیگری برای حضور و صدور انقلاب اسلامی در جهان عرب بود.
ب. بازتاب انقلاب اسلامی بر جهان اهل سنت
اثری که انقلاب اسلامی ایران در این جوامع گذاشت «تقویت روشهای اصلاحی» بود؛ بدین معنا که مردم در این جوامع سعی کردند با استفاده از ساختارهای سیاسی موجود، گرایشهای اسلامی خود را نفوذ دهند و قدرت را بدون تغییر سیاسی در اختیار گیرند. روشی که اسلامگرایان در الجزایر و هم در ترکیه اعمال کردند، حرکتهای رفورمیستی و اصلاحی بود که گام به گام با حضور فعالانه در انتخابات شهرداریها و به دنبال آن در انتخابات پارلمان زمینه کسب قدرت را فراهم کردند.
اگرچه در عمل این روش در الجزایر با حضور خشن و بیرحمانه ارتش سرکوب شد و در ترکیه با استفاده از قوانین حاکم حداقل سه مرتبه جلوی کسب قدرت کامل اسلامگرایان گرفته شد.
انقلاب اسلامی ایران برای مسلمانان جنوب شرقی آسیا، پس از گذشت سالهای اولیه ـ پیش از آنکه به عنوان الگویی اجتماعی و قابل تکرار مطرح باشد ـ به مثابه منبعی الهامبخش تلقی و موجب تجدید توان حرکت انقلاب اسلامی در این جوامع شد.
پیروزی انقلاب اسلامی و انعکاس رسانهای آن در جنوب شرقی آسیا، موجب تقویت احساس هویت مذهبی میان مسلمانان و تسریع روند تجدید حیات اسلام، آن هم در این جوامع، که وجه بارز آن افزایش تقاضا برای مشارکت در مسایل جهانی امت اسلامی بود در شؤون مختلف جامعه گردید؛ علاوه بر این، در دو دهه اخیر، نیز شاهد بر افتادن حکومت سوهارتو و روی کار آمدن اسلامگراها ـ در کنار سکولارها ـ در اندونزی بودیم.
پیروزی انقلاب ایران، بر تایلند نیز بیتأثیر نبود و راهپیمایی عظیم تایلندیها در سال 1369 ش (1990 م) برای برپایی مسجد تاریخی کروزه، نمونهای از تلاش مسلمانان برای ابراز هویت اسلامی خویش است.
در باب بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان آفریقا که در توالی انقلاب اسلامی، با گذشت یک دهه، شاهد پیشرفت جبهه نجات الجزایر میباشیم.
این توالی و برخی تشابهات که در شکل، محتوا، اهداف و شعارهای اسلامگرایان الجزایر با انقلاب اسلامی وجود دارد، پژوهشگران را در طرح این فرضیه که «انقلاب اسلامی در برخی کشورها چون عراق و لبنان اثر فوری گذاشت و در برخی از کشورها در دهه اوّل بذرهایی پاشید که در آغاز دهه دوم و سوم نمود پیدا کرد»، جدی تر مینماید.
در مصر، در دوران پیروزی انقلاب اسلامی موقعیت اخوانالمسلمین میان مردم و جوانان تضعیف شد و شاخههایی از آن نیز تجزیه و به گروههای جهادی و مسلحانه منشعب شدند؛ البته این امر سبب شد اخوان نزد دولت مصر تقرب بیشتری یابد.
با گسترش مبارزات انقلابی تحت لوای اسلام، به عنوان هدف و ابزار مبارزه، برخی از جنبشها و سازمانهای سیاسی و مبارزاتی مجهز به ایدئولوژیهای کمونیسم، ناسیونالیسم و لیبرالیسم رنگ باختند و توان اثرگذاری خود را از دست دادند و در عمل متلاشی یا متحول شدند و امام خمینی (ره) ضمن این که مشکل جهان اسلام را متوجه دولتها و حکومتها ساخت معتقد بود که «ملتها با آن فطرت ذاتی که دارند، میتوانند مسایل را حل کنند» و مانع اصلی را در روابط حکومتها با ابرقدرتهای میدانست «حکومتها هستند که به واسطه روابطشان با ابرقدرتها و سرسپردگیشان با ابرقدرتهای چپ و راست، مشکلات را برای ما و همه مسلمین ایجاد کردهاند. (صحیفه امام، ج 13، ص 84)
امام خمینی (ره) با دوراندیشی تنها راه نجات ملتهای مسلمان از حکومتهای فاسد و فاسق را قیام همگانی و استقامت در این مبارزه میداند ایشان در سال 60 همه ابعاد و چگونگی قیام مردم مسلمان مصر را چنین بیان میکنند.
ملت مصر باید این مطلب را بداند که اگر قیام کند برخلاف این توطئهها، همان طوری که ایران قیام کرد، آنجا هم خواهد پیروز شد. ملت مصر از حکومت نظامی نترسد و به او اعتنا نکند و همانطور که ایران حکومت نظامی را شکست و به خیابانها ریخت، آنها هم بشکنند و به خیابانها بریزند و این تفالههای امریکا را بیرون بریزند. ملت مصر ننشینند تا این قدرت از بین رفته دوباره دست و پای خودش را جمع کند و نفوذ خودش را بر ملت تحمیل کند.
امروز روزی است که ملت مصر باید قیام کند. امروز روز ضعف دولت است و قدرت ملت. باید قدرت را نشان دهد و اعتنای به این حکومت نظامی بر خلاف همه موازین نکند و بشکند این حکومت نظامی را و به خیابانها بریزد و این دولتی [را] که میخواهد با سرنیزه با اسلام مخالفت کند و به صراحت میگوید که هرکس که به اسلام و فادار باشد او را سرکوب میکنیم، [از بین ببرد،] این تکلیفی است برای ملت مصر، برای علمایی که وابسته به حکومت نیستند. این تکلیفی است برای علما، علمای مصر به پا خیزیند و برای خاطر خدا، از اسلام دفاع کنند. چه عذری است برای علمای مصر که اعلام ضدیت با اسلام را ـ این حکومت قبل از آمدنش به سرکار اعلام کرده است که هر چه با اسلام ربط داشته باشد ما او را سرکوب میکنیم ـ چه عذری است برای علمای اسلام در مصر که نشستهاند و گوش میکنند تا اینکه اینها دوباره غلبه کنند؟! امروز شما پیروزید. ملت مصر امروز قدرت دستش است.
ارتش معلوم نیست که با دولت باشد، مگر آنهایی که جیره خوار امریکا هستند. ارتش مصر توجه کند به اینکه اگر بخواهد پشتیبانی کند از این حکومتی که اعلام کرده است که من تابع امریکا هستم و اسرائیل و من هرکس دم از اسلام بزند او را خفه میکنم، این ننگ را به خودش، ارتش مصر راه ندهد و مهلت ندهد تا بعد از این، باز اسرائیل بیاید و به شما حکومت کند، و اسرائیل و امریکا مقدرات شما را در دست بگیرند. (صحیفه امام، ج 15، ص 285)
ایشان پیامی هم برای دول عرب دادند و به آن تاکید داشتند..
بر ملت و دولتهای اسلامی و عربی است که... «حسنی مبارک» 24 نسخه دوم انورسادات و دیگر خائنین به اسلام را از خود برانند که اینانند که شما را بازیچه خود قرار دادهاند تا متعمدا یا بدون عمد سد راه شرف و عزت اسلام شوند. (صحیفه امام، ج 2، ص 98 16/5/65)
فریاد امام خمینی (ره) فراتر از آسیای شرقی، در آفریقای عربی نیز تأثیرات بسیاری نهاده است. حزب نهضت اسلامی تونس نیز به رهبری راشد الغنوشی پس از پیروزی انقلاب ایران که معتقد به اجرای دستورات دینی در اداره کشور میباشد به شدت متأثر از امام خمینی (ره) است. غنوشی که یکی از هواخواهان امام خمینی (ره) در جهان اسلام است تنها روش آن فقید را راهحل نهایی جهان اسلام میداند.
این جنبش که هواخواهان زیادی در میان روشنفکران و طبقات متوسط شهری دارد با فرار زین العابدین بن علی از تونس مجددا فعال شده و غنوشی با باز گشت به تونس در سرنوشت آینده این کشور نقش مهمی ایفا خواهد کرد.
در مصر نیز آثار انقلابیون ایرانی مثل شهید مطهری تأثیر زیادی نهاده است. کوتاه نیامدن ایران از مسأله فلسطین و حمایت همهجانبه ایران از غزه و مخالفت با ابومازن و اسرائیل بسیاری از مصریان را به ایران متمایل ساخته است.
شاید این تأثیرات بیشتر بر سازمان آزادیبخش اسلامی مصر که از انشعابات اخوان المسلمین است و نیز جماعةالاسلامی مصر و سازمان جهاد مصر مشهود باشد. امروزه اخوان المسلمین توان انقلابیگری خویش را از دست داده و بیشتر روندهای اصلاحگرانه را در پیش گرفته است. چیزی که مصریان علاقمند به سرنوشت فلسطین نگران و آنان را بیش از پیش به ایران متمایل میسازد. ملت مصر بیدار و هوشیاراست.
رهبر فرزانه انقلاب، این بیدار را چنین توصیف میفرمایند: «آنها خودشان تکلیفشان را میدانند، به خودشان آگاهند که چه باید بکنند و درست هم فهمیدهاند، ملت مصر درست فهمیده است؛ جوانان مصر درست فهمیدهاند که در مقابل حکومتی که به آرمان اسلامی و به آرمان فلسطین و به سرنوشت کشورهای اسلامی خیانت میکند؛ ایستادهاند. (8/2/1372)
نکتهای که ضرورت دارد به عنوان استثنا در جوامع اهل سنت به آن پرداخته شود.
اگرچه حماسه مردم فلسطین پدیدهای تصادفی نبود و سالهاست که آنان با دست خالی برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت میکنند؛ اما واقعیت این است که پس از انقلاب اسلامی، حرکت نوینی در مبارزات مردم فلسطین آغاز شد و جوانان بیشماری به اسلام روی آوردند و تعداد مساجد در کرانه باختری و نوار غزه افزایش یافت. [8]
حزباللّه فلسطین نیز که از فرزندان انقلاب اسلامیاند، در زندان غزه به عنوان گروهی مبارز اعلام موجودیت کردند و دیری نگذشت که تحت عنوان انتفاضه اسلامی مبارزه با اسرائیل را متحول ساختند.
در حقیقت انتفاضه، با آموختن درسهای تاریخی از انقلاب اسلامی ایران بهترین راه حل را «در نجات ملت فلسطین با تکیه بر آرمان اسلامی» میدانند.
بازتاب انقلاب اسلامی میان جوامع اهل سنت را میتوان چنین برشمرد:
1ـ بیداری و احیاگری اسلامی: اگرچه بیداری و احیاگری اسلامی میان علما و اندیشمندان اسلامی اهل سنت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد، گسترش آن مرهون پیروزی انقلاب اسلامی است. امروز موضوع جدایی دین از سیاست برای همه مسلمانان امری غیر قابل قبول شناخته شده و بازگشت به اسلام به عنوان یک اصل پذیرفته شده. نه تنها در زندگی فردی و اجتماعی بلکه در زندگی سیاسی همه مسلمان ـ تقویت و تثبیت شده است.
2ـ تقویت روحیه ضد استکباری و ضد سلطه بیگانه: با مقاومت و رویارویی موفقیتآمیزی که انقلاب اسلامی در برابر قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا نشان داد، در همه جوامع اسلامی که طعم حقارت و سلطه استعمار و استکبار را چشیده بودند، اثرات خود را برجای گذاشت و امروزه روحیه ضداستکباری به ویژه ضدآمریکایی در جهان اسلام گستردگی کافی پیدا کرده است. این امر نیز مرهون بازتاب انقلاب اسلامی است.
3- از بین رفتن حس حقارت و خودکمبینی: انقلاب اسلامی موجب شد احساس حقارت و خودکمبینی از بین برود و مسلمانان به طور اعم به گذشته و به هویت اسلامی خود افتخار کنند و در پی بازگشت به ارزشهای اسلامی باشند. به همین دلیل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مسلمانان، به ویژه جوانان، به حضور در مساجد و مجامع مذهبی رغبت فزایندهای پیدا کردهاند، حتی پوشش و ظاهر خود را نیز به شکل و شمایل اسلامی درآوردهاند. استفاده از حجاب اسلامی میان زنها یک افتخار و سمبل مقاومت دانسته میشود. این امر تا آنجا پیش رفته است که زنان متعهد، حتی به قیمت محرومیت از تحصیل و از دست دادن شغل خود، از پوشش اسلامی دست برنمی دارند.
4ـ ظهور مساجد به عنوان کانون فعالیتهای سیاسی: مساجد به عنوان کانون اصلی مبارزات و فعالیتهای سیاسی عمومیت یافته است و هر زمان که مسلمانان با مشکل سیاسی رو به رو میشوند، به مساجد روی میآوردند و فعالیتهای خود را در این مکان مقدس برنامه ریزی میکنند و شکل میدهند. به همین دلیل نه تنها مساجد موجود در جهان اسلام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رونق فوقالعادهای یافته است؛ روز به روز بر تعدادشان افزوده میشود و مساجد نه تنها محلی برای انجام فرایض عبادی، بلکه به عنوان مرکزی برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، تثبیت شده است.
5- گسترش نهضتهای رهاییبخش: بحث از انقلاب اسلامی و ارتباط آن با نهضتهای رهاییبخش، از آنجا ناشی میشود که ملتهای جهان سوم و زیر سلطه استعماری، با مشاهده وقوع این انقلاب، بسیار کنجکاو شدند تا انقلاب اسلامی را بشناسند. ویژگی «معنویت محوری» انقلاب اسلامی نیز آنان را با این واقعیت مواجه ساخت که میتوان بدون کمک از ایدئولوژیهای غیراصیل، در صدد ایجاد یک نظام مردمی برآمد. بنابراین، خودباوری و بیگانه ستیزی، بزرگترین تأثیر انقلاب اسلامی بر شکل گرفتن جنبشها یا فعالتر شدن نهضتهایی بود که از قبل وجود داشتند.
6ـ رفتار مذهبی: گرایش بیشتر زنان به حفظ حجاب، افزایش استقبال عمومی در انجام فرایض دینی (مثل برگزاری نمازهای جمعه و جماعت، گسترش جلسات آموزشهای دینی او جمله آموزش قرائت و تفسیر قرآن و حضور گسترده تر در مجالس و محافل مذهبی) از مواردی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسعه بیشتری یافته است.
7ـ حساسیت اسلامی: گرایش به استفاده از نامها و عناوین اسلامی برای اشخاص و مؤسسات، و دوری از به کاربردن عناوین و نامهای غربی از آثار انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب است، به طوری که حتی رژیم بعثی عراق، تحت تأثیر این حساسیت، شعار اللّه اکبر را زیب پرچم کشور عراق کرد.
8 ـ حمایت از مقدسات دینی: پس از صدور فتوای امام خمینی (ره) در مورد سلمان رشدی، انتشار کتاب مزبور در تمامی کشورهای اسلامی ممنوع اعلام شد و تقریبا در تمامی کشورهای اسلامی، تظاهراتی بزرگ علیه سلمان رشدی و حامیانش بر پا شد؛ از جمله در کشورهایی چون هند، پاکستان و...، حتی این عکسالعملها در پاکستان منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از مسلمانان گردید.
9ـ مطالبات سیاسی: افزایش تقاضا برای اسلامیتر شدن قوانین و شئون جامعه و وادار نمودن دولت به واکنشهای مثبت و اقناعی در اغلب کشورهای اسلامی، به عنوان خواست عمومی، مطرح است و این امر نظامهای لائیک را به چالش کشانده است.
10ـ مشارکت بینالمللی: (تقویت احساس تعلق به امت اسلامی و ابراز حساسیت نسبت به تحولات جهان اسلام).
همه اینها برگرفته از آموزههای دینی است که به برکت انقلاب اسلامی و رهبری خردمندانه امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای (دامت برکاته) منشور قیامها، حرکتهای آزادگان جهان به ویژه مسلمین قرار گرفت و عامل پیروزی و موفقیت آنان در حرکتهای مقدس خواهد بود.
پینوشت:
----------------------
1. جایگاه اسلام در جهان امروز، محمدحسن اختری، سلسله نشستهای کانون گفتمان دینی، مرکز مطالعات حوزه علمیه قم، 1382، صص 4 و 3.
2. همان.
3. رایت، رابین، شیعیان مبارزان راه خدا، ترجمه علی اندیشه، تهران، قومس، ص 174 ـ 175.
4. توین، آرنولد، بیتمدن در بوته آزمایش، ترجمه یعقوب آژند، تهران، مولی، 1362، ص 117.
5. امام موسی صدر اولین تشکّل ایجاد شده از شیعیان لبنان را حرکت المحرومین نامید.
6. در سال 1356 و به دنبال حمله گسترده اسرائیل به خاک لبنان و اشغال بخشهایی از بیروت، چهار قدرت غرب (آمریکا، انگلیس، فرانسه و ایتالیا) در لبنان نیرو پیاده و پایگاههایی در غرب برای خود ایجاد کردند؛ اما در سال 1361 و به دنبال عملیات استشهادی نیروهای مقاومت اسلامی ناچار به ترک خاک لبنان شدند.
7. ملتهای عربی و انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد اسلامی، دفتر برنامهریزی و هماهنگی تبلیغات خارجی، نشر بیتا، ص 12.
8. فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، س 5، ش 13، بهار 1375، ص 284.