Print Logo
چهارشنبه 5 مهر 1396 ساعت 15:39

«عاشورا» مکتب و حرکت همواره زایا و جاوید


در قیام امام حسین(ع) عبرت‌های بی‌شماری برای همه انسان‌ها با هر مذهب و مسلکی نمود یافت که تضمین‌کننده رستگاری و سعادت بشر در تمام ادوار تاریخی است نوشتار پیش رو، برگردان متن مصاحبه حجت‌الاسلام‌ و المسلمین عبدالحسین معزی با خبرگزاری بین المللی شیعه(شفقنا) در قالب «یادداشت» است. واقعه کربلا که در سال 61 هجرت به‌ وسیله امام حسین(ع) رخ داد دو بخش دارد؛ یکی محتوای حرکت امام حسین(ع) است و بخشی که ما می‌خواهیم در یک قالب و فرم پیام آن را به دیگران منتقل کنیم

معتقدم اگر با دید صحیح و درست و عمیق بنگریم؛ عاشورا یک جریان نبوده است که درگیری بین دو فرد و یا دو گروه و یا دو جریان بوده و تمام‌ شده باشد. گرچه بین دو جریان است، اما این مسئله کوچک و تمام‌شدنی نبوده است. لذا اگر این‌گونه نگاه کنیم که واقعه کربلا بین دو جریان و یا دو طرز تفکر و یا دو مکتب بوده است، بهتر می‌توانیم این واقعه عظیم تحلیل کنیم.

عاشورا به ‌مثابه یک مکتب

عاشورا به ‌مثابه یک مکتب است که در این مکتب هم شیعه به احسن وجه و به‌ عنوان این‌که نزدیک‌ترین افراد به این مکتب هست می‌تواند بهره‌مند شود و هم غیرشیعه و مسلمانان دیگر می‌توانند از آن بهره ببرند و هم دیگر انسان‌هایی که مسلمان نیستند. مکتب عاشورا دارای مبانی ایدئولوژیک و اعتقادی و دستورالعمل‌های رفتاری است که در زمینه تکامل انسان‌ها نقش بنیادین دارد، همان‌طور که ما معتقد هستیم؛ اگر یک انسانی بخواهد کامل شود، اسلام و حقیقت اسلام به‌عنوان یک تفکر، اندیشه و مکتب است که جنبه‌های اعتقادی آن ما را رشد می‌دهد و دستورهای عملی آن‌ هم ما را در کشاکش حرکت و زندگی آب‌دیده و آزموده می‌کند.

عاشورا همچنین مکتب است؛ زیرا به لحاظ جنبه‌های اعتقادی، امام حسین(ع) برای خداوند متعال و نه برای انسان‌ها و مردم، حرکت کرده است؛ یعنی منافع مادی را در نظر نگرفته است و هر آنچه هست خلوص و خدایی محض است. خواسته و رضایت پروردگار متعال برای امام حسین(ع) مسئله اول بوده است. نه خشنودی و رضایت قبیله‌شان و نه مردم عرب در آن روزگار و نه انسان‌های دیگر در آینده، هیچ‌کدام مطرح نبوده است. لذا این اولین مسئله در مکتب امام حسین(ع) و عاشوراست که فقط خدا را در نظر گرفته‌اند.

رسیدن انسان‌ها به قله تکامل

دومین درس عاشورا رسیدن انسان‌ها به قله تکامل است. امام حسین(ع) خطاب به خداوند می‌فرمایند؛ ما اگر حرکت کردیم برای قدرت‌طلبی و ثروت و مال نیست. بلکه می‌خواهیم کاری کنیم که نشانه‌های تو بر سر راه انسان‌ها قرار گیرد و از بین نرود تا انسان‌ها بتوانند به ‌سوی تو حرکت کنند. این مکتب امام حسین (ع) است که می‌خواهد انسان‌ها به سمت قله تکامل حرکت کنند؛ زیرا جاده پرپیچ ‌و خم است و نشانه‌هایی بر سر این جاده نیاز داریم. امام حسین(ع) می‌فرمایند؛ ما می‌خواهیم نشانه‌هایی که از بین رفته و در طی این 50 سال (بعد از رحلت پیامبر (ص) ) سعی کردند از بین ببرند را بازگردانیم تا مردم نشانه‌های حرکت به‌سوی خدا را پیدا کنند. هدف ما این است که مردم در پرتوی عبودیت و بندگی خداوند متعال بتوانند به تضمین اسلام، به سعادت و نیکبختی دست یابند و نه‌تنها سعادت این دنیا، که سعادت جاودانه و ابدی را به دست آورند.

هجرت به موقعیت برتر

مسئله سوم این است؛  امام می فرماید حالا که می‌خواهیم این حرکت را انجام دهیم این جاده عاشورا جاده صاف و هموار و آماده و بدون زحمت نیست. اول این‌که باید مهاجرت کنند لذا از مدینه به مکه و از مکه به سمت کربلا آمدند. خود هجرت یکی از مهم‌ترین اصول در اسلام است و مهاجرت یکی از ارزش‌هاست. وقتی ما نمی‌توانیم در محیطی که هستیم کارمان را انجام دهیم، باید حرکت کنیم و جایی دیگر کارمان را انجام دهیم. لذا امام حسین(ع) حرکت و مهاجرت کرد و سختی‌های مهاجرت را تحمل کرد. به ایشان سفارش کردند که وقتی می‌روی راه برای تو سخت خواهد شد. مردمی که شما را دعوت کردند دارای ویژگی و سابقه تاریخی خوبی نیستند و تو خود می‌دانی که با پدرت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) چگونه رفتار کردند. اباعبدالله(ع) سختی‌ها را به جان خرید تا جایی که همه هستی خود را از دست داد.

مساله جهاد

کسی که هدف و ایده بزرگی دارد، دیگر انسان‌ها را هم حرکت می‌دهد و خود هادی و رهنمون و پیشروی آن‌ها می‌شود و سختی‌ها را به جان می‌خرد؛ بنابراین بعد از مهاجرت، مسئله جهاد امام حسین(ع) مطرح است. جهاد در اسلام مراتب بسیار عمیق و متعددی دارد؛ یک نوع جهاد همان است که همه مردم به آن توجه دارند و به معنای جنگیدن با دشمن است؛ اما جهاد در اولین مرحله یعنی این‌که انسان با تمایلات خود بجنگد. امام حسین(ع) مانند دیگر انسان‌هاست و تمایلات انسانی دارد. علاقه‌مند به خانواده و فرزند است و آسایش و امنیت خانواده و بهره‌بری از امکانات این جهان را می‌خواهد؛ اما کسی که هدف دارد و می‌خواهد حرکت کند و هجرت هم کرده است، کوشش و تلاش و جهاد با نفس خود می‌کند که بزرگ‌ترین جهاد و به تعبیر پیامبر جهاد اکبر است؛ و آن را به انسان‌ها می‌آموزد.

مکتب عاشورا هجرت کردن از یک موقعیت به موقعیت برتر و بهتر را می‌آموزاند. مکتب عاشورا می‌گوید که اگر انسان می‌خواهد به موقعیت برتر در هجرت برسد، باید تلاش و کوشش کند. اولین مرحله کوشش این است که با آنچه تمایلات درونی است درگیر شود و آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهد و از بین ببرد و میل و خواسته‌اش فراتر از تمایلات شخصی و نفسانی باشد. مسئله دیگر این‌که این حرکت کردن، آسیب‌های فراوانی دارد و کم‌ترین آن این‌که امام حسین(ع) در جریان کربلا به رنج‌های جسمانی دست یافت که نظیر آن نیست. ما در سخنرانی‌های عاشورا بیان می‌کنیم که امام حسین(ع) و فرزندان و یارانش چقدر دچار مصائب شدند. اول این‌که می‌خواهند زندگی کنند؛ ولو چند روز در یک صحرا و با امکانات محدود. اولین چیز و کم‌ترین تقاضای آن‌ها آب است. اما آب که حیات بشر به آن متکی است را به روی آن‌ها می‌بندند.

زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد

فریاد العطش ز بیابان کربلا.

دشمن به دنبال جنگ روانی هم هست. خانواده ایشان نگاه می‌کند و می‌بیند حداقل جمعیتی که در برابر آن‌ها ایستاده 18 هزار نفر است و آن‌ها فقط 72 نفر هستند. این چه اضطراب نفسانی و روحانی برای انسان پیش می‌آورد؟ چه اضطرابی در بچه‌ها و زن‌ها ایجاد می‌کند ؟

عمق عشق امام(ع) به خانواده و هم‌نوعان

اشاره شد که امام حسین(ع) مانند دیگر انسان‌هاست و تمایلات انسانی دارد؛ ایشان هم به خانواده و فرزندانش علاقه‌مند است و آن‌ها را دوست دارد و به آن‌ها عشق می‌ورزد. لازم است یادآوری کنم که هرچقدر ایمان و خلوص و صفای باطن انسان بیشتر باشد، اظهار تعلق به هستی هم بیشتر می‌شود؛ یعنی آن‌قدر که پیامبر جهان و انسان‌ها را دوست می‌دارد، دیگر انسان‌ها نمی‌توانند تصور کنند. امام رضا(ع) به خانواده علاقه داشتند و امیرالمؤمنین(ع) و دیگر امامان هم همین‌طور بودند. یک امام عالم و آگاه به تمام حقایق عالم و انسانی که هستی در اختیار مقام ولایت تکوینی اوست، نسبت تعلق وی به این جهان زیاد است و انسان‌ها و موجودات این جهان را دوست می‌دارد. نمونه آن این است که وقتی امام حسین(ع) در بین راه مکه تا کربلا می‌آمدند، لشگر هزار نفری و تشنه حر جلوی آن‌ها را گرفت. امام گفتند که همه آن‌ها را سیراب کنید و به اسب‌ها و حیوانات آن‌ها هم آب بدهید تا اذیت و آزار نبینند. این از رأفت امام است. حالا ببینید که نسبت به خانواده چگونه است. این پدری که می‌بیند بچه‌ها چقدر مضطرب هستند و نگران فردا و پس‌فردای آن‌هاست، چه حالی دارد؛ زیرا می‌داند که این موجودات و دشمنان، انسانیت خود را زیر پا گذاشته‌اند. لذا امام حسین (ع) می‌ایستد و جهاد می‌کند.

مقاومت و صبر برای خدا

امام حسین(ع) روز عاشورا هم می‌ایستد و تمام عزیزانش را به جنگ می‌فرستد. حبیب بن مظاهر از یاران و اصحاب پیامبر(ص) بود. چند نفر دیگر هم از اصحاب پیامبر(ص) در کربلا بودند که انسان‌های برجسته‌‌ای به لحاظ معرفتی بودند. امام حسین(ع) می‌بینند که آن‌ها مانند برگ خزان روی زمین می‌ریزند. به تعبیر تاریخ وقتی اوج مصیبت را بیان می‌کنند می‌گویند آن‌ها قطعه‌قطعه شدند. امام حسین(ع) نگاه می‌کند جوانی مانند علی‌اکبر و قاسم بن حسن و خردسالی مانند عبدالله بن حسن را که 10 ساله است را به شهادت می‌رسانند و یا بچه شیرخواره به شهادت می‌رسد و به صغیر و کبیر رحم نمی‌کنند. امام حسین(ع) همه این‌ها را به جان می‌خرد و این مصیبت‌ها را در راه خدا تحمل می‌کند و توصیه ایشان این است که می‌گوید: حالا که هجرت کردید، باید صبر و مقاومت کنید و دستور مقاومت می‌دهد. می‌گوید مقاومت و صبر کنید ای بزرگ‌زادگان و انسان‌های باکرامت و انسان‌های گرامی داشته شده در تاریخ بشریت و مکتب ما می‌گوید در مسیر اعتقادی حرکت و تلاش کردن لازم است.

و در این راه از هر چه داری باید بگذری و بایستی و مقاومت کنی و عقب نکشی و جا نزنی و ترس و وحشت و اضطراب به تو راه ندهد و در این مسیر عزت و انسانیت خودت را قدر بدان. «می‌خواهم تو را بخرم». به چه چیز خودت را ای انسان می‌خواهی بفروشی؟ به جرعه‌ای آب و یا وعده‌ای‌غذا و آینده و مقام و پول؟ این تعبیر بر تارک تاریخ می‌درخشد که امام فرمودند: «هیهات من الذله»

عبرتی برای همه انسان‌ها

یک شیعه با باور این‌که امام حسین(ع) امام سوم او و حجت خدا بر اوست، درس‌های بسیار متعددی از مکتب عاشورای امام حسین(ع) می‌گیرد. البته برادران ما در اهل سنت نسبت به خاندان پیامبر(ص) علاقه‌مند هستند. آن‌ها هم نهایت احترام را به ایشان می‌گذارند و برایشان دردناک است که در برهه‌ای از تاریخ کسی که خود را به‌عنوان خلیفه پیامبر و جانشین پیامبر جازده است با پسر ایشان چنین رفتاری می‌کند. لذا آن‌ها هم ‌درس می‌گیرند. حتی اگر کسی شیعه و مسلمان هم نباشند و فقط انسان باشند، از عاشورا عبرت می‌گیرد، چون درس عاشورا این است که انسان برای هدفی که دارد مقاومت کند. ما می‌گوییم انسان‌هایی از هر چه داشتند گذشتند و به هدفشان رسیدند و این درسی برای همه است.

در مکتب حسینی، عزت بشری و کرامت انسان‌ها بسیار مهم است؛ امام حسین(ع) در روز عاشورا به سیاهپوستان هم احترام می‌گذاشتند و آن‌ها را مانند جوانان هاشمی که از خانواده‌های برتر بودند می‌دانستند. وقتی یکی از آن‌ها را آزاد می‌کنند، او می‌ایستد و به شهادت می‌رسد. امام حسین(ع) هم مانند فرزندش او را در آغوش می‌گیرد و احترام می‌کند. لذا بشر امروز می‌تواند از این نکات استفاده کند و بداند خودش ارزش دارد و زیر بار ذلت نرود و این درسی است که انسان‌ها می‌توانند از عاشورا بگیرند.

آموزه آزادگی مکتب عاشورا فراتر از مذهب است

گاندی تأکید داشت آنچه ما انجام دادیم درسی بود که از پسر پیامبر گرفتیم تا زیر بار استعمار نرویم و آزاد باشیم. امام حسین(ع) به لشگریان یزید خطاب می‌کند که چرا خود را فروختید، آزاد باشید اگر دین هم ندارید آزاده باشید؛ یعنی آزادگی فراتر از آن است که بگوییم اعتقاد و دین، ما را به آزادگی می‌کشاند. البته دین ما را به آزادگی می‌کشاند، اما امام حسین(ع) می‌فرماید که اگر دین هم ندارید آزاده باشید. خود را به مال دنیا و یزید نفروشید. چراکه همه آن‌ها از ترس و یا جهل و نادانی و یا وعده‌هایی که به آن‌ها داده‌ شده بود به جنگ آمده بودند و امام حسین(ع) از آن‌ها می‌خواست تا آزاده باشند و به معرفت و شناخت دعوتشان می‌کردند. لذا مکتب عاشورا مکتبی است که حتی برای غیرمسلمانان هم می‌تواند مفید باشد.

محرم دوران معرفت‌آموزی است

انسان باید معرفت داشته باشد تا معنا و مفهوم زندگی را دریافت کند. اگر حقیقتاً به غرب نگاه کنیم آنچه خسارت می‌بیند، بشر است که معنا و مفهوم زندگی را از دست ‌داده است و بدون درک از معنای زندگی، شب و روزش را می‌گذراند؛ بنابراین عاشورا به ما معنای زندگی را می‌فهماند که زندگی چیست. به تعبیر شاعر عرب که گفت: «انّ الحیات العقیدة و الجهاد. زندگی عقیده و کوشش در راه عقیده است.» اگر ما امروز این مسئله را توانستیم به انسان‌ها و بشریت بیاموزیم که «زندگی کن و معنای زندگی را درک کن تا هدف داشته باشی» ما نیز موفق خواهیم شد؛ زیرا عقیده و اعتقاد و باورها باید بر پایه معرفت و شناخت باشد.

باید در ایام عاشورا کاری کنیم که معرفت ما افزوده شود. انسان‌ها باید با حقانیت امام حسین(ع) و حرکت ایشان شناخت پیدا کنند و این شناخت باید جنبه عملی هم داشته باشد. برای این منظور لازم است ابزار مناسب برای معرفی عاشورا انتخاب شود.

عزادرای ما همراه با تعقل

عزادرای ما باید همراه با تعقل باشد. درست است که یکی از اهداف عزاداری‌ها ماندگاری عاشورا بوده است، اما باید به شکلی عزاداری کنیم که با تعقل بشری تضاد نداشته باشد. امام سجاد(ع) اگر 30 سال گریه کردند برای این بوده است که عاشورا فراموش نشود .

اگر می‌خواهیم عاشورا ماندگار شود باید در دنیای خود تعقل کنیم و یک سلسله عزاداری‌ها داشته باشیم که جهان را بیدار کند. بعضی عزاداری‌ها نه‌تنها عقل جهان را بیدار نمی‌کند، بلکه عواطف انسانی و تعقلش را نسبت به یک مکتب از بین می‌برد. قصد نام بردن برخی از انواع عزاداری‌ها را ندارم، اما برخی رفتارها هست که هیچ‌کس نمی‌پسندد و هیچ انسان عاقلی این کارها را نمی‌کند. برخی می‌گویند این نوع عزاداری‌ها مانند عبادت ماست. مثلاً نماز ما را خیلی‌ها نمی‌پسندند و درعین‌حال همه می‌دانند که در ادیان آسمانی یک سلسله عباداتی است که این‌گونه است؛ اما آنچه از پیامبر نرسیده و فقط گفته‌شده است که عزاداری کنید را به شکلی باید انتخاب کنیم که با تعقل بشری تضاد نداشته باشد و بتواند دیگران را جلب کند و نه دفع،‌و موجب این نشود که اسلام را آیین بی‌خرد بدانند. چراکه به‌واقع اسلام آیین خرد و عقلانیت و معرفت است و جنبه‌های علمی و عاطفی هر دو را با هم دارد. عاشورا هم دو بال دارد که یک بال عقلانیت است و دیگری بال احساسات و عواطف که هر کس متناسب با فرهنگ خود، عزاداری‌های گوناگونی دارد. اما باید تلاش شود که در دنیای امروز و دنیای رسانه‌ها متوجه باشیم که ضربه و خسارتی وارد نشود.

امیدوارم در ایام ماه محرم جزو عزاداران امام حسین(ع) محسوبمان کنند و موفق شویم آن‌گونه به عزای امام(ع) بپردازیم که مقبول خدا و ائمه اطهار قرار گیرد. درودمان را نثار حسین(ع) و یاران حسین(ع) و شهدای کربلا و آنانی می‌کنیم که تا تاریخ هست و بشر هست، نمی‌میرند و همواره زنده و زنده‌کننده هستند.

 

حجت‌الاسلام ‌و المسلمین عبدالحسین معزی

نماینده ولی فقیه در جمعیت هلال احمر