تحولات سریع در نیم قرن اخیر، که هم بر مناسبات اجتماعی مؤثر بوده و هم از تحولات اجتماعی تأثیرپذیرفته، نگرانیهای زیادی را در میان مردم، جامعه و نخبگان در پی داشته است. گرچه اهمیت بحث از خانواده و مؤلفههای پیرامونی آن بر کارشناسان پوشیده نیست و همگان به ضروری بودن آن اذعان دارند، با این وجود آنچه در پی خواهد آمد، حاوی مباحثی است که ضرورت پرداختن به این بحث را آشکارتر میسازد.
لزوم نگاه علمی به خانواده و مسائل آن
یکی از مسائلی که میتوان آن را دلیل و مستمسکی قوی برای ضروری بودن مباحث و مطالعات خانواده دانست، عبارت است از: لزوم نگاه علمی به خانواده و مسائل آن. همواره این دیدگاه مطرح بوده است که سیاستگزاریها و برنامهریزیها در کشور، در پارهای اوقات، بدون پیوست تحلیلی است و اساساً دیده شده که اسناد و برنامهها، بر اساس دریافتهای عرفی و پیشفرضهایی تدوینشده، که در یک جمع کارشناسانه به وفاق نسبی هم نرسیده است. به همین خاطر گاه قضاوتها، توصیهها و موضعگیریهایی که مبنای یک تصمیمگیری قانونی یا اصلاح آسیبهای اجتماعی است، همراه با نوعی سادگی در تحلیل جامعهای است که از فضای سنتی بیرون آمده و ابعادی در هم تنیده و ابهامآلود یافته است. بنابراین یکی از ضروریات کار آن است که نگاه علمی و برگرفته از دادههای دانشی به امور و مسائل اجتماعی، به طور عام و خانواده به طور خاص، داشته باشیم.
مفهوم «کنش»
یکی از مؤلفههای پیرامونی خانواده، مفهوم «کنش» است. کنشهای خانواده و عوامل مؤثر بر آن دغدغه بسیاری از محققان را به خود اختصاص داده است. بررسی این عوامل میتواند تأثیر فراوانی در پژوهشهای آیندهنگرانه داشته باشد. بدین صورت که تصویر روشن و شفافی از مسائل، مشکلات و ظرفتیهای آینده خانواده ایرانی را پیش روی ما قرار میدهد. به علاوه این پیشبینیهای علمی و مبتنی بر شواهد، زمینه تدوین هرچه بهتر اسناد توسعه را فراهم میکند. به طور کلی برای داشتن آیندهای بهتر برای خانواده ایرانی، ناگزیر هستیم این قبیل مطالعات را در دستور کار قرار دهیم.
مقابله نظام سرمایهداری
این قبیل تأملات و ملاحظات نظری، بستر و زمینهای است برای فهم این مطلب که تقابل میان نظام سرمایهداری و نظام اسلامی، به آخرین مراحل تاریخی خود رسیده است، مرحلهای که صحنه تقابل دو نظام، نه فقط عرصه سیاسی و اعتقادی، بلکه تمامی عرصهها، بهویژه متن زندگی روزمره را در برگرفته است. در این میان، نظام سرمایهداری میکوشد تا چارچوب فکری خاصی طراحی کند و از طریق آن دست به تدوین و تنظیم یک نظام معنایی و عقلانیت جدید برای تحلیل جهان، ارزشگذاریها و رفتارها بزند. نظام سرمایهداری درصدد است تا عقلانیت مدرن را بهتنهایی مسیر زیست سعادتمندانه معرفی کند و آن را بر تمامی افکار و افهام سیطره دهد. حال در این عرصه اگر ما به عنوان یک نظام سیاسی و فکری نتوانیم شبکه معنایی و عقلانیت اسلامی را به تمامی عرصههای حیات، بهویژه متن زندگی روزمره ـ یعنی خواب و خوراک، پوشش و آرایش، لذت و فراغت و مصرف ـ بکشانیم، به طور قطع و یقین در این جنگ تاریخی شکست خوردهایم.
بر این اساس، وظیفه سنگین و خطیری متوجه نخبگان و فرهیختگان متعهد جامعه است. آنان باید از طریق تأملات فکری و ذهنی، عرصه این نبرد تاریخی را بهروشنی برای مردم، بهویژه متدینان و فرهیختگان ترسیم کنند و با ارائه راهکارها و پیشنهادهای علمی و اجرایی، آنان را به حضور فعال در این میدان فرابخوانند.
لزوم الگوسازی دینی در عرصه تربیت
چهارمین وجه ضرورت این قبیل مطالعات را باید در لزوم الگوسازی دینی در عرصه تربیت دانست. این مطالعات نشان میدهد خانواده چقدر نسبت به تنظیم عملکرد خود با آموزههای دینی حساس است و اصولاً رفتارهای خود در عرصه زندگی روزمره را تا چه اندازه دارای دلالتهای عقیدتی و ارزشی میداند، حساسیتهای خود نسبت به زندگی روزمره را از چه مجراهایی دریافت میکند، چگونه حساسیتهای دینی و دنیوی خود را با هم جمع میکند و چگونه برداشت یا انتظار خود از دین را، مطابق با الگوی سبک زندگی تغییر میدهد.
به طور کلی تربیت دینی مردم، در مقیاس اجتماعی و کلان، نیازمند اصلاح یا طراحی الگوهای سبک زندگی و سامانده کنشها در زندگی روزمره است. نباید تربیت دینی را صرفاً در مقیاس فردی، در چارچوبهای شناخته شده واجبات و محرمات، محدود کرد، بلکه لازم است در حد توان به اندوختههای خود در زمینه دینشناسی و دینپژوهی عمق ببخشیم. در این راستا میبایست به تأثیر ساختارهای اجتماعی بر فرآیند تربیت، چگونگی شکلگیری ارزشهای جدید در بستر اجتماع و همچنین قواعد اجتماعی و زیست اخلاقی، توجه خاصی مبذول کنیم.
در این میان اگر نظام سلطه به منظور مدیریت جهانی خود به نظریههای علوم اجتماعی و تاریخی تکیه کند، نظام اسلامی نیز باید در تربیت و انسانسازی خود، همواره راهکارهای خود را مورد بازاندیشی و تأمل دوباره قرار دهد و متناسب با مقتضیات زمان خود ظاهر شود. نظام اسلامی بدون برخورداری از نظریههای اجتماعی و تاریخی و طراحی الگوهای سبک زندگی متدینانه، نمیتواند در این عرصه جای مطمئنی داشته باشد، بلکه باید الگوهایی مناسب، کارآمد و مبتنی بر ارزشها و هنجارهای اسلامی و دینی طراحی کند.
این تأملات میتواند پیش زمینهای برای بازنگری در سیاستهای تربیتی و تبلیغی باشد و نشان دهد که برای تدوین سند تحول نظام تربیت رسمی و سیاستهای حاکم بر رسانهها و نهادهای تربیتی، باید چه مناسباتی را بیشتر شناخت و بر چه نقاطی، بیشتر تمرکز کرد.
دکتر محمد محمدرضایی ـ استاد دانشگاه تهران