Print Logo
دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت 17:22

بررسی پایه های نظری موضوع تصمیم گیری مبتنی بر اخلاق اسلامی


این مقاله تلاش مى‌کند بـر مبناى‌ روش تحلیل محتوا در‌ مطالعات‌ مبانى اسلامى از خلال داده‌هاى قرآن و حدیث پایه‌هاى نظرى مـبانى تصمیم‌گیرى مبتنى بر اخـلاق اسـلامى را کشف و تحلیل کند. در بخش ادبیات تحقیق به صورت اجمالى به تعریف در بحث تصمیم‌گیرى‌ و اخلاق پرداخته شده است. نتیجه پژوهش نشان داد که تصمیم‌گیرى مبتنى بر اخلاق اسلامى مى‌تواند در بهینه‌سازى تصمیم و رفتار مدیران و سـازمان ها تأثیر جدى بگذارد.این پژوهش با تحلیل مباحثى از مبانى‌ نظرى‌ تصمیم‌گیرى و اخلاق و ابعاد اخلاق اسلامى و تمایز اخلاق نظرى و عملى و مص

کلیدواژه‌ها‌:

مبانى‌ تصمیم‌گیرى در مدیریت،مبانى اخلاق اسلامى،اخلاق نظرى و اخلاق عملى در مدیریت،تمایز اخلاق اسلامى و غیر اسلامى.

مقدمه

اخلاق ضرورت و لازمه جامعه سالم است و کارکردها و پیامدهاى مثبت فردى،سازمانى و اجتماعى آن است که‌ همواره‌ توجه‌ دانشمندان،مربیان و مدیران سازمانها و جوامع‌ را‌ بـرانگیخته‌ اسـت تا براى حفظ و ارتقاى سطح آن کوشش کند(رضایى منش،1383(

با توجه به سرکش و طغیانگر بودن نفس اماره،که‌ حتى‌ پیامبران‌ الهى هم از خطر آن به خدا پناه‌ مى‌بردند‌، همه انـسان ها در مـعرض خـطر تسلط نفس اماره هستند؛امـا این خـطر بـراى مسئولان و مدیران،که از امکانات مادى‌ و قدرت‌ ظاهرى‌ بیشترى برخوردارند،بیشتر و خطرناکتر است.از این رو به اخلاق‌ اسلامى نیاز بیشترى دارند که سپرى در مقابل نفس امـاره اسـت(حـسین زاده،1386(

مهمترین نقش اخلاق هنگام‌ تصمیم‌ عملى‌ است؛چـه آنـ‌گاه که فرد به تصمیمگیرى مى‌نشیند و آن‌گاه که سازمان‌ و جامعه‌ به تصمیم مى‌رسد.اخلاق در شکل‌دهى به تصمیم و تنظیم فرایند شکل‌گیرى آن نقش تـعیین‌کننده دارد.

رعـایت‌ نـکردن‌ اخلاق‌ اسلامى در تصمیم‌گیرى موجب وارد شدن آسیبهاى فراوان به فرد و جـامعه مى‌شود‌ و حتى‌ قوانین‌ و مجازات مختلف نتوانسته است تا حد مطلوب جامعه را به رفتار مناسب مجاب کند‌.در‌ این‌ مـیان اخـلاق مـبتنى بر فرهنگ الهى مى‌تواند نظام تصمیم‌گیرى را بهینه و سالم کند.

مرورى بر ادبیات تحقیق

تصمیم‌گیرى، فرایند‌ ذهـنى‌ اسـت که تـمام افراد بشر با آن سروکار دارند.در این فرایند‌، تأثیرگذارى‌ در پرتو ادراکات،اعتقادات،ارزشها،نگرش ها‌،شـخصیت،دانـش و بینش فرد‌ صورت‌ مى‌گیرد و این عوامل بر یکدیگر‌ نیز‌ تأثیر متقابل دارند.ترکیب بهینه عوامل تأثیرگذار بـر فـرایند و ماهیت تصمیم‌گیرى،زمینه را‌ براى‌ شکل‌گیرى تصمیم صحیح،مطلوب و متعالى‌ فراهم‌ مى‌کند‌. تـکرار و نـهادینه شدن‌ وضعیت‌ بهینه ترکیب این عوامل‌،تصمیم‌گیریها‌ را در فـرد و جـامعه بـه یک رفتار دائمى تبدیل مى‌کند.

در تحلیل تصمیم‌گیرى مـبتنى‌ بـر‌ اخلاق اسلامى،مدیر در پرتو اعتقادات‌ و ارزشهاى‌ اسلامى، علاوه‌ بر‌ رعایت‌ مراحل تعیین شـده و اسـتفاده‌ از دانش و اطلاعات خود و دیگر افـراد ذى‌صـلاح با اتـکال بـه خـداوند و استمداد از او با‌ روحیه‌اى‌ قوى و قلبى مـطمئن و اجـراى دستورهاى اخلاق‌ اسلامى‌،تصمیم‌گیرى‌ مى‌کند‌ و از‌ تزلزل روحیه،اضطراب‌ و تردید‌ مصون خواهد بـود و امـنیت خاطر حاصل از اتکال به خداوند مـوجب تقویت بعد عقلایى تـصمیم‌گیرى نـیز‌ خواهد‌ شد‌.

بیان نشدن و نـبودن مـبانى نظرى منسجم و متقن‌ درباره‌ تصمیم‌گیرى‌ مبتنى‌ بر‌ اخلاق‌ اسلامى و نبودن مطالعات و بررسی هاى لازم در زمـینه شـناخت ابعاد،عوامل،متغیرها و شاخص هاى تـصمیم‌گیرى اخـلاقى،ابـهام و سردرگمى فراوانى در آشـنایى بـا تحلیل مبانى نظرى مـباحث تـصمیم اخلاقى رقم‌ زده است.اینکه پایه‌هاى نظرى تصمیم‌گیرى مبتنى بر اخلاق چیست؟چه ابعادى دارد و از چه عواملى بـرخوردار است؟برتریها و ضـرورت هاى پرداختن به آن چیست؟چگونه مى‌توان نظام تصمیمات فـردى و سـازمانى را اخلاقى کرد؟راهکار آشـنا سـاختن مـدیران و ایجاد‌ انگیزه‌ در آنان بـراى اخلاقى نمودن تصمیماتشان چیست؟و مواردى از این دست و سؤالات پیرامونى،پاسخى است که مسئله این تحقیق را ساخته و پرداخته کرده است.از مـظاهر بـرون نقش اخلاق بلکه‌ مهمترین‌ آنها هـنگام تـصمیم،چـه آنـ‌گاه که فـرد به تصمیم‌گیرى مـى‌نشیند و آنـ‌گاه که سازمان و جامعه به تصمیم مى‌رسد،اخلاق در شکل‌دهى به تصمیم و تنظیم‌ فرایند‌ شکل‌گیرى آنها نقش تعیین‌کننده دارد‌.عـدم‌ رعـایت اخـلاق اسلامى در تصمیم‌گیرى،موجب وارد شدن آسیبهاى فراوان بـه فـرد و جـامعه مـى‌شود.بـه اسـتناد قوانین و آیین‌نامه‌هاى مختلف در سازمانها و جامعه و ایجاد حد‌ و حصر‌ در بهینه‌سازى تصمیم‌گیرى،اخلاق‌ اسلامى‌ مى‌تواند نظام تصمیم‌گیرى را تحت‌تاثیر قرار دهد و جامعه را از آسیبهایى مصون بدارد که از درون نفس و بیرون،آن را محاصره مى‌کند.

دیدگـاه‌هاى متفاوتى نسبت به مبانى اخلاقى وجود دارد‌.از‌ اخلاق افلاطونى که به دنبال کمال مطلوب و آرمانى بود و رویکرد ماورایى به اخلاق مى‌دهد و اخلاق ارسطویى که به دنبال رفتار طبیعى انسان بود و دیدگاه اسلامى که بر مـدار تـوحید و خدا‌ محورى‌ قرار دارد‌،مى‌توان مباحث اخلاق اسلامى را در برترى استدلال اخلاق اسلامى بدست آورد.

40060011/6/2016 1:27:49 PMhttp://hview.netiran.ir/Media//Image/2016/11/201611104500497371_Thum.jpg

سعادت نزد ارسطو فعالیتهاى منطبق‌ بر فضیلت یعنى همان ارضاى هماهنگ تمایلات طبیعى انسان است و راه‌ رسـیدن‌ بـه‌ این سعادت،منحصر به همان نظریه اعتدال خود است.(نیکو ماخوس: 231)

بنابراین فلاسفه‌اى که در ارزشگذارى ‌‌به‌ منبعى مافوق طبیعت مثل خدا یا عقل محض توجه کرده ‌اند،تـحت تأثیر افلاطون‌ هستند‌ و فیلسوفانى‌ که مـعیارهاى اخـلاقى را در نیازهاى اساسى انسان و تمایلات و استعدادهاى او جستجو کرده از ارسطو‌ تأثیر پذیرفته‌اند.(فهیم نیا،1389:51(

اشکالات مهمى به نظریه ارسطو وارد شده‌ است؛از جمله اینکه‌ همه‌ موضوعات اخلاقى حـد وسـط ندارد،مانند وفاى بـه عـهد و راستگویى و توکل بر خدا و آزار ندادن دیگران و موارد دیگر که این اشکالات بر نظریه ارسطو به دلیل رویکرد مادى و این دنیایى اوست‌ که از آخرت و سعادت در آن غفلت کرده است.

اخلاق در مبانى اسلامى جامعیتى فوق‌العاده دارد.ابعاد اخلاق اسلامى عبارت از خـدا مـحورى و آخرت‌گرایى و توجه به اصالت روح و لازمه مختار بودن‌ در‌ فعل اخلاقى و تبیین حسن و قبح واقعى است؛حسن فاعلى نه حسن فعلى صرف،جزء مفاهیم اخلاق اسلامى است که علاوه بر استفاده از حد وسـط اخـلاق ارسطویى،جـامعیت و سعادت دنیایى‌ و آخرتى‌ انسان را نیز تامین کرده است.

اگرچه اکنون دنیا در شاخص علم مدارى در مرحله انفجار اطلاعات قـرار دارد ولى متأسفانه در مسیر دینمدارى و اخلاق در ضعف چشمگیرى به‌ سر‌ مى‌برد؛در این رابطه شـهید مـطهرى مـى‌فرماید:بشر از علم همچون ابزارى براى هدفهاى خویش استفاده مى‌کند.اما هدف بشر چیست و چه باید باشد؟علم دیگر قـادر ‌ ‌نـیست هدفهاى بشر را‌ عوض‌ کند‌؛ارزشها را در نظرش تغییر‌ دهد‌؛ مقیاسهاى‌ او را انسانى و عمومى بکند.آن دیگـر کار دین اسـت؛کار قـوه‌اى است که کارش تسلط (1) بر غرائز و تمایلات‌ حیوانى‌ و تحریک‌ غرائز عالى و انسانى او است.علم همه چیز‌ را‌ تـحت تسلط خویش قرار مى‌دهد مگر انسان و غرائز او را.انسان علم را در اختیار مى‌گیرد و در هر جـهت‌ که‌ بخواهد‌ آن را بکار مـى‌برد؛امـا دین،انسان را در اختیار‌ مى‌گیرد؛جهت انسان را و مقصد انسان را عوض مى‌کند(مطهرى،1383(

با توجه به اهمیت این مباحث،اخلاق‌ اسلامى‌ مى‌تواند‌ موضوع تصمیم‌گیرى را در مدار توحیدى قرار دهد که موجب تحول‌ جدى‌ در سازمانها و جوامع شود.

  1. تـصمیم‌گیرى

تمام مباحث تصمیم‌گیرى را نمى‌توان در این تحقیق تبیین کرد اما‌ مهمترین‌ آنها‌ عبارت است از:تعاریف،ارتباط مدیریت و تصمیم‌گیرى،انواع تصمیم‌گیرى،الگوهاى تصمیم‌گیرى،فرایند‌ تصمیم‌گیرى‌،ارکان‌ تصمیم‌گیرى،روشها و شیوه‌هاى تصمیم‌گیرى،و ارتباط تصمیم‌گیرى با علوم مـختلف و ارزشـها که در ادامه به‌ برخى‌ از‌ آنها پرداخته مى‌شود.

  1. ارتباط مدیریت و تصمیم‌گیرى

تصمیم‌گیرى به منزله روح وظایف مدیریت است.بخش‌ اعظمى‌ از تحقیقات و مطالعاتى که درباره تصمیم‌گیرى انجام گرفته،بسیار سنگین،و مطالب و مفاهیم طورى‌ عرضه‌ و مـورد‌ بـحث و بررسى قرار گرفته است که براى درک و فهم مطالب علاوه بر دانستن ریاضى‌ و آمار‌ باید در زمینه‌هاى گوناگونى چون روانشناسى و جامعه‌شناسى نیز آگاهى داشت.در این مبحث‌ از‌ دیدگاهى‌ سامانمند به موضوع پرداخته شده اسـت.پیتـر دراکر و هربرت سایمون در مورد مفهوم و ساختار تصمیم‌گیرى‌ مطالعات‌ زیادى کرده‌اند.از نظر آنان مدیریت و تصمیم‌گیرى هم‌معنى و مترادف است و وظایفى چون‌ برنامه‌ریزى‌ و سازماندهى‌ و تامین نیروى انسانى و هدایت و کنترل در واقع کارى جز تصمیم‌گیرى درباره نـحوه و چـگونگى این فـعالیتها‌ نیست‌(جان‌ بزرگى،1385)

40060011/6/2016 1:27:49 PMhttp://hview.netiran.ir/Media//Image/2016/11/201611104494721150_Thum.jpg

 -1-2ارکان تصمیم‌گیرى:

در تـصمیم‌گیرى چـهار رکن اسـاسى هست:

تصمیم گیرنده‌:فرد‌ یا گروه یا نظام اجتماعى که در مورد موضوعى خاص،تصمیم‌گیرى مى‌کند.

اصول و مبانى:چهارچوب ارزشى‌(ارزشهاى‌ حاکم بر تصمیم‌گیرنده)تـوجه بـه مـحتوا و ساختار که در اصول و مبانى تصمیم‌گیرنده‌ هست‌.

 شناخت موضوع:شـناخت نـفس موضوع و وضعیت فعلى‌ و گذشته‌ موضوعى‌ که در مورد آن تصمیم مى‌گیرند.

فرایند‌ تصمیم‌گیرى‌:که شامل مراحل زیر است:مشخص کردن هدف،تشخیص و تجزیه مشکل،تـعیین راهـ‌حل‌،ارزیابـى‌ راه‌حلها،انتخاب یک راه‌حل،اجراى‌ تصمیم‌،و ارزیابى تصمیم‌ (مرکز‌ توسعه‌،1388(

- 1-3فـرایند تصمیم‌گیرى

فرایند تصمیم‌گیرى تمدن‌ غرب‌ عقلایى است به گونه‌اى که تصمیم‌گیرنده صرفا بعضى از ابعاد مسئله را‌ مشخص‌ مى‌کند.

مراحل تـصمیم‌گیرى عـقلائى عـبارت است‌ از:شناسایى وضعیت مسئله‌،ایجاد‌ بدیل،ارزیابى و انتخاب،و پیگیرى و اجرا‌

مـرحله‌ اول،شـناسایى وضعیت مساله:شناسایى مسئله شامل سه فعالیت عمده است:تعریف آن‌، شناسایى‌ اهداف تصمیم،و تشخیص عـلل مـسئله‌.

تـعریف‌ و شناخت‌ دقیق مسئله به‌ مدیران‌ در کسب اهداف سازمانى‌ و پرهیز‌ از گمراهى و لغزش در تـصمیم‌گیرى بـراى حـل مسئله یارى مى‌کند.بعد از شناخت مسئله‌ مدیر‌ باید تصمیم بگیرد که در چه‌ قسمتهایى‌ و یا چه‌ مسائلى‌ رأسـا‌ اقـدام،و چـه قسمتهایى را‌ به سازمان و سطوح سلسله مراتب واگذار کند.بنابراین هر چه مرجع تصمیم‌گیرى نـزدیکتر بـه منشأ‌ پیدایش‌ مسئله باشد،مسئله بهتر روشن مى‌شود‌.

بعد‌ از‌ درک‌ مسئله‌،شناسایى اهداف مـورد‌ تـوجه‌ اسـت.هر چه مدیران بهتر بتوانند به اهداف سازمانى دست یابند بهتر مى‌توانند مسئله را حـل‌ کنـند‌؛هم‌چنین‌ جهت شناسى و تعیین بایدها و شایسته‌ها خود معیارى‌ براى‌ پیشنهاد‌ و ارزیابى‌ بدیلها‌ خـواهد‌ بـود.

در مـرحله شناسایى وضعیت،تشخیص علل انجام مى‌شود،علل برخلاف آثار مسئله کمتر آشکار مى‌شود و مدیر بـاید بـا هوشیارى به کشف آنها بپردازد.مدیر مى‌تواند از‌ طریق فرضیه‌سازى درباره علل و اسـتفاده از تـوان فـکرى گروه و استفاده از فنونى نظیر استخوان ماهى،این مرحله را به پایانى درست برساند.

مرحله دوم،ایجاد بدیل:یکى از راهـبردهاى ذهـن‌ انـسان‌ چنگ زدن به اولین بدیل به عنوان آخرین بدیل است.این خطا در خصوص انتخاب راهـ‌حلها نـیز رخ مى‌دهد.در این مرحله باید تاجاى ممکن به تولید هر‌ چه‌ بیشتر بدلیها پرداخته شود و کمیّت نـسبت بـه کیفیت داراى اولویت باشد؛فنونى نظیر توفان مغزى که کمک شایانى به مشخص کردن هر چـه‌ بـیشتر‌ بدیل ها خواهد کرد.

مرحله سوم‌،ارزیابى‌ و انتخاب:بـا تـوجه بـه اهداف از قبل تعیین شده و توان سازمان،ارزیابـى بـدیلها آغاز مى‌شود.برخى از بدیلها مطلوبیت زیادى دارند ولى سازمان توان‌ اجرایى‌ کردن آنها را ندارد‌؛برخى‌ دیگـر تـأثیر بسزایى در حل مسئله ندارند؛بـرخى،وزن و اولویت زیادى نـدارند.مبتنى بـر شـاخصها و مـعیارها و با در نظر داشتن توان سازمان،گـزینه‌هاى داراى اولویت زیاد فـهرست مى‌شود. در نهایت‌ گزینه‌(راه‌حل)داراى اولویت اول انتخاب نهایى خواهد بود.

مرحله چهارم،پیگیرى و اجـرا:بـا انتخاب بهترین گزینه،پرونده مسئله و فـرایند تصمیم‌گیرى بسته نخواهد شـد؛زیرا مـمکن است مسئله به صورت ذاتـى‌ و ریشـه‌اى‌ شناخته نشده‌ باشد لذا راه‌حلها به رفع عارضه‌ها کمک خواهد کرد نه به حل بـنیادى مـساله.بعد از اجرا‌ از طریق نظام پایش و کنـترل،بـازخوردهاى نـاشى از تصمیم مورد تـحلیل‌ قـرار‌ مى‌گیرد‌ و در صورت لزوم،تصمیم گـرفته شـده اصلاح مى‌شود(رضائیان،1379:66).

-1-4الگـوهاى‌ تـصمیم‌گیرى

در نظریه تـصمیم‌گیرى در فـرایند عـقلایى شیوه‌ها و الگوهاى گوناگونى مـورد استفاده قرار مى‌گیرد که‌ به گونه‌اى مى‌کوشد تا بهترین و منطقى‌ترین راه‌حل را عرضه کند.

الگوى مـنطقى در‌ زمـینه نظریه تصمیم‌گیرى،جهتگیرى‌ کلاسیک‌ است.این الگـو زمـینه‌ساز اصـول مـقدارى در اقـتصاد،ریاضیات و آمار اسـت.این الگـو در محیط بسته با تعداد معینى متغیر عمل مى‌کند،لذا براى تصمیم‌گیریهاى برنامه‌ریزى شده،ساخت یافته و عادى،کاربـرد‌ دارد(حـاضر، 1377:203(

شـیوه‌هاى الگوهاى تصمیم‌گیرى عبارتست از:

الف)شیوه درخت تصمیم‌گیرى

شـیوه درخـت تـصمیم‌گیرى،مـرحله و مـقطعى اسـت که مسئله و موضوع مورد نظر به صورتى از کلى به جزئى مانند‌ تنه‌ درخت که به شاخه‌ها و ساقه‌ها مى‌رسد و با تبیین مشکل و مسئله اصلى به راه‌حلها و نتایج،طى مراحل متوالى بـه تجزیه و تحلیل مى‌رسد.

ب)الگوى مطلوبیت

هنگامى که در انتخابها با عواملى روبه‌رو‌ شویم‌ که دسترسى به یکى موجب محرومیت از دیگرى است این الگو به منظور دستیابى به حد بهینه یا مطلوب انجام مى‌شود.

ج)الگوى رضایت‌بخش

این الگـو کوشـشى در جهت واقع‌بینانه‌ کردن‌ شیوه تصمیم‌گیرى و پرهیز از آرمانگراییهاى غیر عملى است.در این الگو تصمیم گیرنده با توجه به وضعیت موجود به دنبال راه‌حلى رضایت‌بخش است.

د)الگوى سطل زباله الگوى سطل زبـاله‌ دقـیقا‌ با‌ پیش‌فرضهاى الگوى عقلایى تصمیم‌گیرى در‌ تضاد‌ است‌.چنین الگویى برخلاف پیش‌فرضها است که مى‌تواند به طور روشن تعریف شود؛همین‌طور راهکارهاى تحقق آنها از قـبل قـابل شناسایى است‌ و براساس‌ معیارهایى‌ که بـه نـظر مناسب مى‌آید،مى‌تواند مورد ارزیابى‌ قرار‌ گیرد.در عوض پیشنهاد مى‌کند که تصمیم‌گیرى،عرصه‌اى را نشان مى‌دهد که درون آن اعضاى سازمانى با نگاه تعارضات‌ و تفاوت هایشان‌ به‌ اقدام دست مـى‌زنند.

1-5 -انواع تصمیم‌گیرى

انواع تصمیم‌گیرى مدیریتى را مى‌توان به عادى‌،اضطرارى‌،استراتژیک‌ و عملیاتى تقسیم کرد که در جدول شماره 4 به صورت خلاصه آمده‌ است‌.

تصمیمات عادى بـسیارى از تـصمیمات روزمره را تشکیل مى‌دهد به این شکل که برخى وقایع اتفاق‌ مى‌افتد‌ و شما‌ اقدامات مشخص و معینى را در مورد آنها انجام مى‌دهید.

تصمیمات اضطرارى،زمانى‌ وضعیت‌ خاصى‌ به وجود مى‌آید که مشابه آن قبلا نبوده و مدیر مـجبور اسـت بلافاصله در مـورد‌ آن‌ تصمیم‌ بگیرد این تصمیم‌ها که قسمت اعظم وقت مدیر به آنها اختصاص مى‌یابد،تصمیم‌هاى اضطرارى‌ است‌.

تصمیم‌گیرى اسـتراتژیک،تصمیم‌گیرى در مورد هدفهاى کلى و هدفهاى اجرایى و چگونگى تبدیل آنها به‌ برنامه‌هاى‌ خـاص‌ که بـیش از هـمه نیازمند دقت و تلاش است،تصمیم‌گیرى استراتژیک نام دارد.

تصمیم‌گیرى عملیاتى‌ بویژه‌ در مورد مسائل کارکنان مانند استخدام و اخراج از حـساسیت ‌ ‌خـاصى برخوردار،و لازم است‌ که‌ در‌ مورد آنها نهایت دقت به عمل آید.

1-6 -تصمیم‌گیرى و ارزشها

انسان موجودى پیچیده،و داراى ویژگیهاى ارزشى و ضدارزشى‌ است‌.امروزه‌ مـطالعات فرایند تصمیم‌گیرى علاوه بر تمایلات،تمنیات،خواسته‌ها و اهداف خصوصى فرد،ارزشهاى او را نیز‌ بـه‌ عنوان‌ عامل مهم در تـصمیم‌گیریهاى او شـناخته و تأیید کرده است به طورى که‌ ارزشهاى‌ فرد را مى‌توان مجموعه‌اى از آرمانهاى انتزاعى تعریف کرد که فکر و عمل او را شکل و جهت‌ مى‌دهد‌؛ بدین ترتیب بدیهى است که ارزشهاى خصوصى مدیر،همیشه در تصمیمات او‌ دخالت‌ دارد. تصمیم را انسان مى‌گیرد ولى عـرف‌ و آداب‌ و رسوم‌ سازمانى و مصلحت و رعایت منافع افراد و گروه‌هاى گوناگون‌،او‌ را مجبور مى‌کند که در چهارچوبى خاص و به شیوه‌هاى خاص تصمیم‌گیرى کند(جان‌ بزرگى‌،1385(

2-علم اخلاق

موضوع علم‌ اخلاق‌ روح انسان‌ است‌؛اما‌ بدن انسان و رفـتارهاى او مـوضوع آداب‌ است‌.وقتى یک عمل فضیلت اخلاقى یا رذیلت اخلاقى نامیده مى‌شود که از‌ حالتهاى‌ نفسانى حمایت کند. حالتهاى نفسانى باید‌ به طورى در نفس‌ انسان‌ رسوخ کرده باشد که به‌ آسانى‌ قابل زوال نباشد.باید اعمال اخلاقى بـدون فـکر و تأمل از انسان صادر شود‌؛یعنى‌ عادت به کار خیر داشته‌ باشد‌(طبرسى‌، 1387:194)به‌ دیگر‌ سخن در موضوع اخلاق‌ خواجه‌ نصیر مى‌فرماید:موضوع این علم،نفس انسانى است از آن جهت که از او‌ افعالى‌ جمیل و محمود یا قـبیح و مـذموم صادر‌ تواند‌ شد به‌ حسب‌ ارادت‌ او و چون چنین است‌ اول باید معلوم شود که نفس انسانى چیست و غایت و کمال و قوتهاى او کدام است و چگونه‌ آن‌ را باید بر وجهى استعمال کنند‌ تا‌ کمال‌ و سـعادتى‌ کهـ‌ مـطلوب آن است‌، (1(حاصل آید(بهشتى،1379:134(

2-1-تمایز اخلاق اسلامى و غیر آن

اخلاق در‌ تاریخ‌،مبانى‌ آسمانى‌ و زمینى‌ و یا‌ ماورایى و زمینى را طى کرده است.یک نـوع از آنـها اخـلاق افلاطونى است که به دنبال کمال مطلوب بود و رویکرد مـاورایى بـه اخلاق داده است و نوع دیگر‌ اخلاق ارسطویى که به دنبال رفتار طبیعى انسان بود و هدف اخلاق را تأمین سعادت فرد مى‌داند(طـبرسى،1387:28(

در اسـلام اخـلاق در مبانى قرآنى و اسلامى،جامعیتى دیگر دارد که‌ در‌ چهار محور(خدا مـحورى،آخرت‌گرائى،توجه به اصالت روح و مختار بودن در فعل اخلاقى و تبیین حسن و قبح واقعى و انگیزه حسن فاعلى نه حسن فـعلى  صـرف)تـثبیت مى‌شود.

انسان در‌ پرتو‌ اعتقادات و ارزشهاى اسلامى،علاوه بر رعایت مراحل تـعیین شـده و استفاده از دانش و اطلاعات خود و دیگر افراد ذى‌صلاح با اتکال به خداوند و استمداد از‌ او‌ با روحیه‌اى قوى و قـلبى مـطمئن‌ و اجـراى‌ دستورهاى اخلاق اسلامى،تصمیم‌گیرى مى‌کند و از تزلزل روحیه، اضطراب و تردید مصون خواهد بـود.

بـنابراین فـیلسوفانى که در ارزشگذارى به منبعى مافوق طبیعت مثل خدا‌ یا‌ عقل محض توجه کرده‌اند‌ تحت‌ تأثیر افـلاطون بـوده‌اند.فـیلسوفانى که معیارهاى اخلاقى را در نیازهاى اساسى انسان و تمایلات و استعدادهاى او جستجو کرده‌اند متأثر از ارسطو بوده‌اند.اما فـیلسوفان اسـلامى در مسیر جامعیت الهى و زمینى گام‌ نهاده‌اند‌.

 

2-2-ملاک ارزشگذارى در اخلاق

در اینکه ملاک ارزشگذارى فعل اخـلاقى چـیست،دانشمندان‌ نظریات‌ متفاوتى دارند‌؛نظریاتى مانند عاطفى بودن و محبت و دوستى و امر غریزى و وجـدان و زیبـایى و فـطرت و...مواردى است که دانشمندان بیان کرده‌اند‌ در حالى که اسلام و فیلسوفان اسلامى نظر کاملترى عرضه کرده‌اند.

شهید‌ مـطهرى‌ مـى‌فرماید‌:در تربیت دینى مى‌بینیم این مفاهیم(اخلاقى)مفاهیم تو پر است؛حق، عدالت،صلح،هـمزیستى،عـفت،تـقوا‌،‌‌معنویت‌،راستى،درستى و امانت،تمام اینها الفاظى هستند تو پر و پایه و مبنا و منطق دارند‌.اساس‌ مطلب‌ این اسـت که مـا بـراى اخلاق چه منطقى به دست بیاوریم. آیا مى‌توانیم از غیر‌ راه خداشناسى و معرفة اللّه براى اخـلاق مـنطق مستدل پیدا بکنیم؟نه پشتوانه و اعتبار همه این‌ مفاهیم خداشناسى است.اگر‌ ایمان‌ نباشد[اخلاق]مثل اسکناسى است که پشتوانه نداشته بـاشد.ابـتدا ممکن است عده‌اى نفهمند ولى اساس و پایه ندارد(مطهرى،1387).در ادامه شهید مطهرى مى‌فرماید:مـبناى فـضائل اخلاقى خداست.شما به خاطر خدا‌ بـه فـضائل اخـلاقى پایبند هستید مؤمن کسى است که در فضائل اخـلاقى خـویشان و فامیل و خانواده نشناسد؛اهل محل نشناسد؛باند نشناسد؛حزب نشناسد؛حتى خود دین را مـرز قـرار ندهد براى‌ فضائل‌ اخلاقى؛خـودى را بـه قدرى تـوسعه دهـد که شـعاعش بى‌نهایت بشود؛همه چیز از من اسـت؛"هـر ملک ملک ماست که ملک خداى ماست؛همه از ما هستند(مطهرى،1387‌(

-2-3اخلاق‌ و حـسن فـعلى و فاعلى

در اخلاق اسلامى علاوه بر حـسن فعلى،فاعل آن نیز بـاید انـگیزه پاک و صحیح داشته باشد. آموزه‌هاى اعـتقادى،عـملى و اخلاقى اسلام همه براى هدایت انسان به‌ سمت‌ رشد و ترقى است.بر هـمین اسـاس نمى‌توان با اعتقادى ناصحیح یا حـکمى غـیر شـرعى و اخلاقى انحرافى بـه نـتیجه ارزشمند رسید.منظور از عـمل اخـلاقى در اینجا عمل خوب است‌؛یعنى‌ عملى‌ که به ضرورت داراى پاداش‌ اخروى‌ باشد‌؛چه پاداش دنیوى داشـته بـاشد یا نداشته باشد.

در یک دسته‌بندى کلى،عناصر لازم براى هـر عـمل خوب و ارزشـمند اخـلاقى مـى‌تواند‌ به‌ دو‌ دسته تقسیم شـود:عناصر فاعلى و عناصر فعلى یا‌ عینى‌.مقصود از عناصر فاعلى،وضعیتى است که به نوعى به فاعل بـرمى‌گردد.عـناصر فعلى و عینى،موقعیت و وضعیتى است کهـ‌ لازمـ‌ اسـت‌ که در یک فـعل بـه عنوان امر واقـعى،عـینى و مستقل‌ از اراده و وضعیت فاعل وجود داشته باشد.مجموع این دو دسته عناصر را که پایه‌هاى اصلى فضیلت اخلاقى‌ را‌ تشکیل‌ مى‌دهد بـاید بـه دسـت آورد (دیلمى و آذربایجانى،1384:40(

خداوند در‌ سوره‌ عصر به حـسن فـعلى و فـاعلى اشـاره کرده اسـت.خـداوند مى‌فرماید:{/و العصر، إنّ الإنسان لفى خسر،إلاّ‌ الّذین‌ آمنوا‌ و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر./}حسن فعلى(عمل صالح)و حسن فاعلى‌(ایمان‌ به‌ خدا)مکمل هم در تعالى اخـلاق اسلامى است که علاوه بر تأثیرگذارى بر فرد‌ و جامعه‌ داراى‌ ثواب اخروى مى‌شود.

2-4-تمایز اخلاق نظرى و عملى

دانشمندان اخلاق در یک تقسیم‌بندى،اخلاق را‌ به‌ دو بخش نظرى و عملى تقسیم کرده‌اند.

الف:اخلاق نظرى:در این بخش،از‌ فلسفه‌ اخـلاق‌ یعـنى از مبانى و زیر بناى اخلاق و معیار خوبیها و بدیها بحث مى‌شود؛به عنوان نمونه‌ آیا‌ اخلاق از امور نسبى است یا مطلق؟آیا زیربناى اخلاق،حسن و قبح ذاتى یا مصالح‌ و مفاسد‌ است؟و...از‌ زیر مجموعه‌هاى اخلاق نظرى است؛ پس اخلاق نظرى از مـعرفت فـلسفى نشأت مى‌گیرد.

ب:اخلاق عملى‌:مقصود‌ از اخلاق عملى،آداب و دستورهایى خاص است که در مسیر تزکیه و تهذیب‌،التزام‌ به‌ آنها ضرورت دارد و از طریق عمل،فرد را به اهداف نـزدیک مـى‌کند.البته منظور از‌ عمل‌ در‌ اینجا اعـم از اعـمال قلبى(نیت،حب،بغض،سوءظن،حسد)و اعمال بدنى‌ (سخاوت‌،عبادات،دفاع)است(مهدوى کنى،1372(

روش‌شناسى پژوهش

این تحقیق براساس روش تحلیل محتوا1انجام شده‌ است‌.در این روش ابـتدا مـضامین نهفته در (1( محتواى داده‌ها اسـتخراج،و سـپس‌ هر‌ یک از آنها برحسب ویژگیهاى مورد نظر‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ مى‌شود.

امروزه این فن علاوه بر مطالعات‌ حوزوى‌ و دانشگاهى در محافلى مانند تحقیقات قضایى،جرم شناسى و تحلیلهاى سیاسى کاربرد گسترده‌اى یافته‌ است‌.تحقیق تـوصیفى هـمان‌گونه که از‌ نامش‌ به وضوح‌ مشخص‌ است‌ توصیف واقعى و منظم رویدادها و موضوعات مختلف‌ است‌.نکته حائز اهمیت اینکه در این روش فرضیه‌اى ساخته نمى‌شود(نبوى،1369‌(

محقق‌ از نظر منطقى جزئى‌هاى مربوط به‌ مسئله تحقیق خود را‌ بـا‌ گـزاره‌هاى کلى مربوط، ارتـباط مى‌دهد‌ و به‌ نتیجه‌گیرى مى‌پردازد(حافظ نیا،1386:61(

از ویژگی هاى تحقیق تحلیل محتوا این است‌ که‌ محقق دخالتى در موقعیت،وضعیت‌ و نـقش‌ متغیرها‌ ندارد و آنها را‌ دستکارى‌ یا کنترل نمى‌کند و صرفا‌ آنچه‌ را وجود دارد،مطالعه مـى‌کند و بـه تـوصیف و تشریح آن مى‌پردازد؛هم‌چنین تحقیقات توصیفى ممکن‌ است‌ به کشف قوانین و ارائه نظریه منتهى‌ شود‌؛این سخن‌ بدین‌ معنا‌ اسـت‌که از طـریق‌ این‌گونه تحقیقات شناختهاى کلى حاصل مى‌شود(حافظ نیا،1386:61(

به طور کلى این‌گونه تحقیقات‌ ارزش‌ عـلمى زیادى دارد و مـى‌تواند بـه کشف‌ واقعیتها‌ و ایجاد‌ شناخت‌ کلى‌ و تدوین قضایاى کلى‌ در‌ تمام علوم و معارف بشرى منجر شود.به طور کلى تـحقیقات توصیفى را مى‌توان به چهار گروه‌ تقسیم‌ کرد‌ که عبارت است از:زمینه‌یابى،موردى، تحلیل‌ محتوا‌ و قـوم‌نگارى‌ که‌ تحقیق‌ نگارنده‌ از نـوع تـحقیق توصیفى تحلیل محتوا است.در این تحقیق به طور منظم توصیف عینى و کیفى،محتواى مفاهیم به صورت نظامدار انجام مى‌شود.در واقع قلمرو این‌ نوع تحقیق را متنهاى مکتوب،شفاهى و تصویرى درباره موضوعى خاص تـشکیل مى‌دهد؛نظیر کتابها،مقاله‌ها،روزنامه‌ها،مجله‌ها و...پژوهشگر در چنین تحقیقى به دنبال تجزیه و تحلیل و توصیف مطالب است(حاظ نیا‌،1386‌:65(

کاربرد این روش نیز وسیع است و دامنه آن دربرگیرنده همه مسائل و امور از مسائل اجتماعى، اقتصادى،سـیاسى،نـظامى،فرهنگى و...است.همه مسائل رفتارى،اخلاقى،کوشش‌ها و تلاشها، جنبه‌هاى مربوط‌ به‌ رفتار و کردار فرد و گروه،گفته‌ها و نوشته‌ها از این طریق قابل بررسى است و کاربرد آن در علوم انسانى و اسلامى فراوان است(حافظ نیا،1386‌:286‌(

اهداف تـحقیق دریافـت و به دست‌ آوردن‌ ابعاد و تبیین شاخصهاى اخلاقى از متون اسلامى و ارتباط آن با تصمیم‌گیرى است.

گامهاى اساسى که در روش تحلیل محتوا برداشته شده عبارت است از‌:

مرحله‌ اول: طراحى تحقیق

طراحى‌ تحقیق‌ از نظر منطقى اولین مـرحلۀ تـحقیق است.این مرحله چهارچوبهاى تحقیق را مشخص مى‌سازد.براى پاسخگویى به سؤالات تحقیق باید به دنبال چه شواهدى باشیم؟این شواهد را در کجا جستجو کنیم؟چگونه این‌ شواهد‌ براى دستیابى به پاسخ سؤالات تحقیق باید مـرتب شـود. در این مـرحله ابتدا با مرور ادبیات فـنى مـوضوع تـلاش مى‌شود تا سؤالات تحقیق بدرستى و روشنى شناخته و طراحى شود.

مرحله دوم‌:گردآورى‌ داده‌ها و انتخاب‌ و تشریع منابع اطلاعاتى تحقیق

براى مطالعه هـر قـضیه هـیچ‌گاه نمى‌توان به یک منبع خاص اکتفا کرد.داده‌هاى‌ مختلف بـراى تـحلیلگر زوایاى دید مختلف و درک عمیقترى از موضوع را‌ امکانپذیر‌ مى‌سازد‌.در این مرحله اطلاعات کمّى نیز بسیار کمک کننده خواهد بود و موجب توسعه و تقویت مفاهیم خـواهد شـد‌.‌‌اینـ‌ امر در افزایش اعتبار و اطمینان یافته‌هاى تحقیق نیز مؤثر خواهد بـود.در گام‌ بعدى‌ این‌ روش براى هر قضیه یا منبع،پایگاه اطلاعات را فراهم مى‌سازد.در این مرحله امکان‌ اجراى کار عملى تجزیه و تحلیل اطـلاعات وجـود دارد.از هـمان پاراگراف اول امکان‌ استخراج مفاهیم ارزشمند وجود‌ دارد‌. یافته‌هاى مراحل اولیه هرچند ممکن اسـت در طـول کار تغییر یابد و یا حتى نقض شود،تولید آن براى جهتگیرى نمونه‌برداریهاى بعدى الزامى است.

داده‌ها و اطلاعات مورد نـیاز این تـحقیق عـمدتا از‌ آیات قرآن و تفسیر آن است که ارتباط مستقیم با موضوع تحقیق دارد.

مرحله سوم:تحلیل دادهـ‌ها و یافـته‌ها

بـه منظور یافتن پاسخ براى سؤالات تحقیق براساس تجزیه و تحلیل داده‌هاى استخراج شده قرآن‌ کریمـ‌ و تـفسیر نـور و نمونه،روایات اسلامى از نهج‌البلاغه و غررالحکم و اصول کافى در غالب مفهوم«پایه‌هاى نظرى تصمیم‌گیرى مبتنى بر اخـلاق اسـلامى»سازماندهى شد.

 

یافته‌هاى تحقیق

نقش اخلاق اسلامى در یافتن تصمیم‌گیرى‌ صحیح‌ از میان راه‌حلها مـا را بـه تـصمیم‌گیرى کامل و صحیح مى‌رساند.مصادیق اخلاق از بنیانها و اخلاق اجتماعى و فردى و پرهیز از آفات به ما کمـک خـواهد کرد تا تصمیم‌گیرى اخلاقى مبتنى‌ بر‌ عقلانیت و وحیانیت تعریف شود تا همه جانبه‌نگرى در تـصمیم‌گیرى بـه دسـت آید.

اخلاق اسلامى در هر قسمت بویژه صفات اصلى مانند توکل و عدالت و کرامت و حق‌مدارى قدرت فزاینده‌اى در رشـد‌ و صـبر‌ بر‌ مشکلات به انسان مى‌دهد.

توجه‌ به‌ اخلاق‌ اجتماعى و فردى مانند خـوش‌بینى و مـدارا و تـواضع و مشورت و...علاوه بر تحکیم عواطف و مهربانى در جامعه،موجب تثبیت اصول اخلاقى در وجود انسان‌ مى‌شود‌.

مـصادیق‌ 25 گـانه اوصـاف اخلاقى،برگرفته از کتاب تفسیر‌ نور‌ حجة الاسلام محسن قرائتى و سایر منابع مـدیریتى مـى‌تواند ما را به مجموعه کاملى از پایه‌هاى نظرى تصمیم‌گیرى مبتنى بر‌ اخلاق‌ اسلامى‌ برساند.

 

جـمعبندى و نتیجه‌گیرى

در‌ طول‌ تاریخ‌ تـمام راهـنماییهاى پیامبران علیهم السلام بر مـحور تـوجه به اخلاق و آداب آن بوده است‌.

اسلام‌ هم مانند همه ادیان آسمانى محور راهنماییهاى خود را بـراساس تـثبیت و تحکیم اخلاق‌ گذاشته‌ است‌؛حـتى پیامـبر بـزرگوار اسلام(ص)مبناى رسـالت خـود را تثبیت اخلاق معرفى مـى‌فرمایند.

مـهمترین مباحثى‌ که‌ در اخلاق اسلامى مطرح است،اخلاق خدا محورى است که اخلاق بنیانها را‌ تشکیل‌ مـى‌دهد‌.مـنظور از بنیانها در اخلاق اسلامى مباحث نظرى از قـبیل خـداشناسى و توکل و عـدالت و کرامـت انـسانى‌ که‌ مى‌تواند مبنا و سـتون اخلاقى فردى و اجتماعى باشد.

خدا محور بودن یا نبودن‌ در‌ تصمیم‌گیرى‌ افراد تأثیر زیادى دارد.همه مشکلات اخلاقى جـامعه بـشرى به دلیل دور شدن از توکل‌ و اتکال‌ به‌ خـداوند مـتعال اسـت.

بـعد از اخـلاق بنیانى،اخلاق فـردى مـوضوع بحث اخلاق‌ اسلامى‌ است.اخلاق فردى که از مباحثى از اوصاف تواضع و سخاوت و نظم و حسن خلق و ساده‌زیستى و...تشکیل شـده‌ اسـت‌ مـحصول دیده‌گاه‌ها در اخلاق بنیانى است که اخلاق در درون فرد مـلکه‌ شـده‌ اسـت.

بـعد از اخـلاق فـردى،اخلاق اجتماعى‌ مطرح‌ مى‌شود‌ که فیوضات اخلاق به ترتیب به سمت‌ اجتماع‌ سرازیر مى‌شود و در آخر موضوع آفات اخلاق قابل توجه است که تأثیر منفى‌ در‌ سه قسمت بنیانها و اخلاق فـردى‌ و اخلاق‌ اجتماعى دارد‌.

در‌ قسمت‌ بنیان ها صفت تکبر موجب دور کردن‌ ایمان‌ از اندیشه و قلب انسان مى‌شود تا آنجاکه تکبر ما را از‌ توکل‌ و عدالت‌ورزى و کرامت انسانى و حق‌مدارى دور مى‌کند‌.

خداوند مى‌فرماید:

إنّ الّذین‌ یجادلون‌ فى آیات اللّه بـغیر سـلطان‌ أتاهم‌ إن فى صدورهم إلاّ کبر مّا هم ببالغیه فاستعذ باللّه إنّه هو السّمیع‌ البصیر‌/}(غافر56)

همانا کسانى که‌ در‌ آیات‌ خداوند بدون حجّتى‌ که‌ برایشان آمده باشد به‌ مجادله‌ برمى‌خیزند در سـینه‌هایشان جـز خود بزرگ‌بینى نیست که به آن نخواهند رسید(و از مجادله‌ خود‌ نتیجه نخواهند گرفت)؛پس به خداوند‌ پناه‌ ببر که‌ بى‌شک‌ او‌ شنواى بیناست.

صفت ترس‌ بر فـرد و جـامعه تأثیر منفى دارد.

صفت بخل و رشـوه و طـمع و نفاق در فرد و جامعه تأثیر‌ منفى‌ مى‌گذارد که باعث مى‌شود بستر انحراف‌ و سقوط‌ فرد‌ و جامعه‌ در‌ تصمیم‌گیرى اخلاقى فراهم‌ شود‌.

 

منابع‌

قرآن کریم.

آمدى،عبد الواحد بن محمد‌(1366‌).غررالحکم‌ و درالکلم‌.تهران‌:انتشارات‌ دفتر تبلیغات اسلامى.

اصغر پور،محمد جواد(1365).تصمیم‌گیرى و تحقیق در عملیات.تهران:انتشارات دانشگاه تهران.

بهشتى،محمد(1379).آراى دانشمندان مسلمان در تعلیم و تـربیت و مـبانى آن‌.ج 2.تهران:سمت.

جان بزرگى،حسن(1385).فرایند تصمیم‌گیرى در سازمان.نشریه مدیریت و تصمیم‌گیرى.ش 59.نشر بنیاد مسکن.

جوهچ(1389).تئورى سازمان.ترجمه حسن دانایى فرد.تهران:افکار.

حاضر،منوچهر(1377‌).تصمیم‌گیرى‌ در مدیریت.تهران:مـرکز آمـوزش مدیریت دولتـى.

حافظ نیا،محمد رضا(1386).مقدمه‌اى بر روش تحقیق علوم اسلامى.تهران:سمت.

حسین زاده،محمد(1386).مدیران و اخلاق اسلامى.تـهران:انتشارات‌ دانشگاه‌ تهران.

دهخدا،على اکبر(1386).فرهنگ دهخدا.تهران:نشر دانـشگاه تـهران.

دیلمـى،احمد؛آذربایجانى،مسعود(1384).اخلاق اسلامى.تهران:نشر نهاد نمایندگى مقام‌ رهبرى‌.

رضائیان،على(1379).مدیریت رفتار‌ سازمانى‌.تـهران:‌ ‌سـمت.

طباطبایى،محمد حسین(1385).المیزان فى تفسیر قرآن.قم:دارالکتب الاسلامیه.

طبرسى،فضل ابـن حـسن(1387).الاداب الدینـیه للخزانه المعینیه.ترجمه احمد‌ عابدى‌:قم:زائر.

عاصمى پور‌،محمد‌ جواد(1356).اصول مدیریت در تئورى و عمل.تهران:شـرکت نفت.

علاقه‌بند،على(1384).مقدمات مدیریت آموزشى.نشر روان.

فاضلى،خلیل اللّه(1371).سیاستگذارى در نظام رهبرى و مـدیریت اسلامى از دیدگاه‌ عقل‌ و وحـى.فـصلنامه مدیریت دولتى.ش 9.

فهیم نیا،محمد حسین(1389).مبانى و مفاهیم اخلاق اسلامى.تهران:بوستان.

فیض کاشانى،محسن(1387).محجّةالبیضا.ج 5.قم:انتشارات جامعه مدرسین.

فیض کاشانى،محسن(1388).ترجمه ساعدى‌.تهران‌:پیام آزادى‌.

قرائتى،محسن(1376).تفسیر نور.تـهران:انتشارات مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن.

کلینى،محمد بن یعقوب(1376‌).روضه کافى.تهران:فروزان روز.

مطهرى،مرتضى(1383).فلسفه اخلاق.تهران‌:صدرا‌.

مطهرى‌،مرتضى(1387).امداد غیبى.تهران:صدرا.

مکارم شیرازى،ناصر(1385).تفسیر نمونه.قـم:انـتشارات اسلامیه.

مهدوى کنى‌،‌‌محمد‌ رضا(1372).نقطه‌هاى آغاز در اخلاق عملى.تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

نبوى‌،بهروز‌(1369‌).مقدمه‌اى بر روش تحقیق.تهران:نشر تهران.

هالر،رابرت(1381).تصمیم‌گیرى در محیط کار.ترجمه‌ سعید علیمردانى.تـهران

 

 

نویسندگان: حسن علی اکبری و علی رمضانی

‌‌‌دو‌ فـصلنامه علمى-پژوهشى مدیریت اسلامى،سال 20، شماره 1