به بیان دیگر، هنگامی که فردی دیگر توانایی آن را ندارد که به عنوان عامل اخلاقی یا سیاسی عمل کند، صحبت کند در حالی که صدایش شنیده میشود، از امنیت و آزادی بهره ببرد، و شناخت متقابلی را تجربه کند که حاصل شهروندی و عضویت در یک جامعه است، شکافی در حقوق بشر آشکار شده و این همان زمانی است که افراد مجبور به ترک خانه و جامعه خود میشوند. با این حال مسئلهای که در مورد پناهجویی مطرح میشود، حقوق بشر نیست: بلکه مفهومی اساسیتر از آن است که خود بنیان حقوق بشر را فراهم میآورد: کرامت انسانی.
پرسشی که در اینجا پیش میآید این است که چگونه میتوان رویکرد کمک به پناهجویان را از جنبه سیاسی، امنیتی ــ یا حتی در بهترین حالت آن ــ از جنبه خیرخواهانه آن به سوی به رسمیت شناختن پناهجویان به عنوان کسانی که حقوقی دارند و شایسته رفتار برابر با کرامت انسانیشان هستند، تغییر داد. برای پاسخ به این پرسش باید نخست به پرسش مهمتری پاسخ دهیم: این که کرامت انسانی چیست؟ این اصطلاح در قانون اساسی بسیاری از کشورها و همینطور بسیاری از اسناد بینالمللی حقوق بشر آورده شده، ولی هیچیک از آنها تعریف واضحی از کرامت انسانی ارائه نکردهاند. با آنکه تعریف جنبههای کرامت انسانی دشوار است، همه ما وجود آن، و در زمان بحران نبود آن را حس میکنیم. کرامت انسانی به عنوان یک ارزش بر فرهنگ، مذهب، سیاست و تاریخ برتری دارد؛ عمیقاً فردی و ذاتاً بین همه انسانها مشترک است. احترام به کرامت فطری انسان به معنی شناخت ارزش ذاتی هر فرد و تعهد به رفتار با افراد طبق این ارزش است.
کرامت انسانی با مفاهیم آزادی و خودمختاری ارتباط تنگاتنگ دارد. فرانسوا کراپیو (François Crépeau) گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر مهاجران، مهاجرت را نلاش برای یافتن کرامت میداند. مردم چه به خاطر فرصتهای شغلی بهتر، آموزش یا بودن در کنار خانواده به مهاجرت روی بیاورند و چه برای فرار از فقر، مناقشه و ستم، برای یافتن خانهای دست به این کار میزنند که به آنها امکان داشتن زندگی با کرامت انسانی را میدهد. حفظ کرامت انسانی جوهره فعالیتهای انساندوستانه نهادهای خیریه است. به خاطر کرامت انسانی است که مردم از ظلم و خشونت کشور خود فرار میکنند و به سفر خطرناک پناهجویی تن در میدهند تا زندگی بهتری برای خود رقم بزنند. این امر در مورد مهاجرت اجباری، که در آن علل اصلی آوارگی رابطهای مستقیم با نقض حقوق بشر و حمله به کرامت انسانی افراد دارد، کاملاً مشهود است.
با این حال، مشکل تنها به عبور پناهنده از مرزهای یک کشور جدید پایان نمییابد. یکی از مشخصههای مهاجرت امروزه، عدم دریافت حداقل شرایطی است که برای حفظ کرامت انسانی ضروری است. اغلب موارد، پناهجویان در برزخی طولانیمدت در کشورهای پذیرندة پناهنده گرفتار میشوند که در آنها محدودیتهای مربوط به آزادی جابهجایی، حق کار و دسترسی به خدمات و همچنین محیطهای به شدت ناامن، توانایی افراد برای داشتن زندگی راحت را محدود میسازد.
متأسفانه، دولتها و بازیگران قدرتمندی که در مسئله پناهجویی نقش دارند، هرچند که در کلام بر اهمیت کرامت انسانی تأکید دارند، در عمل آن را نادیده گرفته و ارزشی برای آن قائل نمیشوند. آنها سیاستهایی اعمال میکنند که پناهجویان را به حاشیه رانده و به ناامنیای که پناهجویان با آن روبهرو هستند، دامن میزنند. ماهیت متزلزل محافظتی که کشورهای پذیرنده ارائه میکنند، در کنار انگیزه و شجاعتی که پناهجویان را به انجام هر کاری وامیدارد، بسیاری از آنها را به سوی سفرهای خطرناک به کشورهای جهان شمال (کشورهای توسعه یافته اروپا، آمریکای شمالی، استرالیا و غیره) سوق میدهد. این سفرهای خطرناک شامل مسائل مختلفی از جمله سوءاستفاده قاچاقچیان، اخاذی از پناهجویان، محدودیتهای ویزا و مشکلات در رهگیری دریایی و گم شدن و مرگ در دریا میشود. اگر این پناهجویان آنقدر خوشاقبال باشند که به اروپا، آمریکا یا استرالیا برسند، این کشورها با قوانین کیفری که حقوق آنها را زیر سؤال میبرد، مانند بازداشت، اتهامات جرم و جنایت، نژادپرستی و بیگانهستیزی به استقبال آنها میروند. برای مثال، استرالیا که سختگیرانهترین سیاستها را در قبال پناهجویان دارد، مدتهاست که قانون بازداشت اجباری همه پناهجویان را اعمال میکند. بهتازگی نیز قانون جدیدی در این کشور تصویب شده که اگر پناهجویان با قایق خود را به استرالیا برسانند، هرگز حق آن را ندارند که پای خود را بر خاک این کشور بگذارند؛ حتی اگر تقاضایشان برای وضعیت پناهجویی کاملاً به رسمیت شناخته شود. افرادی که از طرق دریایی وارد استرالیا شوند، به مراکز نگهداری در گینه نو فرستاده میشوند و به آنها پیشنهاد اقامت در کامبوج داده میشود. فعالان حقوق بشر و سازمانهای غیردولتیِ حامی حقوق پناهجویان، بارها از دولت استرالیا به دلیل سیاستهای غیرانسانی این دولت در قبال پناهجویان انتقاد کردهاند.
در اروپا نیز قانونی تصویب شده که استفاده از زور در مورد کشتیهای متعلق به قاچاقچیان انسان در منطقه مدیترانه مجاز است. همچنین تقاضاهایی برای کاهش برنامههای امداد و نجات در منطقه مدیترانه به عنوان عامل بازدارنده چنین سفرهایی صورت گرفته است. در کنیا نیز دولت بارها تهدید به بستن اردوگاههای پناهندگان دداب (Dadaab) که نزدیک به 350 هزار نفر را در خود جای داده و بزرگترین اردوگاه پناهجویان در جهان به شمار میآید، کرده است. این کار هزاران پناهجوی سودانی و سومالیایی را مجبور به رفتن به کشور سوم یا کشورهایی که نمیتوانند از آنها محافظت و حمایت کنند، خواهد کرد.
در بسیاری از کشورهای پذیرندة پناهجو مانند ایتالیا، آفریقای جنوبی، یونان و آلمان شاهد حملات بیگانهستیزانه به پناهندگان هستیم. دولت کانادا نیز هزینه و تلاش بسیاری کرده تا مانع از پذیرش پناهجو شود. دولت این کشور قوانینی برای محدود کردن دسترسی پناهندگان به خدمات وضع کرده که ازجمله آنها میتوان به کاهش بودجه بسیاری از سازمانها و جوامع غیردولتی حامی پناهندگان، زیر سؤال بردن احکام دادگاههایی که به نفع حقوق پناهندگان صادر میشوند، و استفاده از زبان امنیت و جرم و جنایت به هنگام گفتگو درباره پناهندگان اشاره کرد.
کرامت انسانی با مفهوم عدالت نیز رابطهای نزدیک دارد. برخورد مناسب با پناهجویان به معنای احترام به کرامت انسانی آنهاست و این کرامت، به رسمیت شناختن تقاضاهای عادلانهای مانند برابری و حقوق بشر را، ملزم میسازد.
در کل میتوان گفت که اوضاع پناهجویان در سطح جهانی مساعد نیست و کشورهای پذیرندة پناهندگان تلاش میکنند «بار سنگین» پناهجویان را به عهده یکدیگر بسپارند؛ این در حالی است که گفتمان مردمی و رسانهای در این کشورها نیز علیه پناهجویان است.
آنچه که در مورد همه این اقدامها، سیاستها و رویدادها مشترک است این است که هر قدر که این سیاستها قانونی باشند، با مفهوم حقیقی احترام به کرامت انسانی سازگاری ندارند.
کشورها سیاستهای خود را بر اساس این که این افراد «مهاجر»، یعنی افرادی فاقد مستندات هستند، تنظیم میکند؛ نه بر اساس واقعیت «فرد» بودن آنها. دولتها از پناهجویان به عنوان ابزار سیاسی استفاده میکنند و این حقیقت تلخ بارها تکرار میشود. برای مثال، دولت استرالیا کمکهای توسعهای هنگفتی به کامبوج و گینه نو در قبال موافقت با اسکان پناهندگان این کشور ارائه میدهد. این سیاستها، پناهندگان را تا حد ابزاری برای چانهزنی در محاسبات سیاسی بین کشورها پایین میآورد و کرامت انسانی آنها را زیر سؤال میبرد.
در میان اینهمه تاریکی، سوسوی نورهایی از امید نیز دیده میشود؛ مانند تلاش قهرمانانه گارد ساحلی ایتالیا و نجات جان دهها هزار پناهجو با وجود پایان عملیات ماره نوستروم این کشور و بودجه آن، تصمیم آلمان به پذیرش 60 هزار پناهجوی سوری، تلاش صدها سازمان غیردولتی در سراسر جهان برای فراهم کردن لباس، غذا، سرپناه، کمکهای دارویی و خدمات غذایی برای پناهجویان.
فعالان در امور پناهجویان باید همواره به خاطر داشته باشند که کرامت انسانی بر سیاست برتری دارد و نباید افراد را اسیر چیدمانهای اجتماعی کرد؛ بلکه باید چیدمانهای اجتماعی را بر اساس کرامت انسانی افراد تنظیم نمود. به پناهندگان به خاطر مصلحت سیاسی، منفعت اقتصادی یا حتی به خاطر انجام عمل صحیح، محافظت و کمک عرضه نمیشود؛ آنها بدین دلیل مستحق محافظت و کمک هستند که انساناند و کرامت انسانی دارند. نادیده گرفتن این شایستگی، محدود کردن حقوق آنها، اجبار آنها به سوی زندگی غیرقانونی و ناشنیده گرفتن صدای آنها به معنای نادیده گرفتن ارزش و برابری فطری آنها به عنوان افرادی دارای کرامت انسانی است. هر جا که فردی از جامعه از کرامت فطری خود محروم شود، ارزش آن جامعه به عنوان یک کل کاهش مییابد.
مرجان حیرتی